حرف که میزنی انگار سوسنی در صدایت راه میرود حرف بزن میخواهم صدایت را بشنوم تو باغبان صدایت بودی و خندهات دسته کبوتران سفیدی که یکباره پرواز میکنند تو را دوست دارم چون صدای اذان در سپیدهدم چون راهی که … ادامه …
در حواشی این راه
سید علی میرافضلی مهمترین نماینده شعر نیمایی در سالهای اخیر است.
نقطههایم بوی سرگشتگی دارد و درد ردپایی در حواشی این راه: گاه و بیگاه شانه بر شانه عشق گشتهام کوچهها را؛ لذتی دارد اما رفتن از کوه بالا بر سر تخته سنگی نشستن دل به تنهایی خویش بستن. بعضی از … ادامه …
به عقبتر برگرد
گروس عبدالملکیان جوان اول شعر دههٔ هشتاد که به مرور زمان اقبال عمومی پیدا میکند و به موفقیتهای بینالمللی دست مییابد
فرصتی نمانده است بیا همدیگر را بغل کنیم فردا یا من تو را میکشم یا تو چاقو را در آب خواهی شست همین چند سطر دنیا به همین چند سطر رسیده است به اینکه انسان کوچک بماند بهتر است به … ادامه …
روز عزای عمومی شعر
قیصر امینپور در هشتم آبان ۱۳۸۶ زندگی را بدرود گفت.
خستهام از آرزوها، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی، بالهای استعاری لحظههای کاغذی را، روز و شب تکرارکردن خاطرات بایگانی، زندگیهای اداری آفتاب زرد و غمگین، پلههای رو به پایین سقفهای سرد و سنگین، آسمانهای اجاری با نگاهی سرشکسته، چشمهایی پینه … ادامه …
اگر به باد نمیرفتی تو را چه میخواندم شکوفه پرپر اگر به باد نمیرفتی تو را چه میخواندم شکوفه پرپر شعرهای کوتاه طبیعتگرایانه در شعر امروز فارسی بیش از هر چیز مدیون کتاب ارجمند هایکو، ترجمهٔ احمد شاملو و عسکری … ادامه …
فردا که چشم بگشایم از تپهٔ روبهرو سرازیر خواهی شد به آنسوی دامنه اما و پنجرهام برای ابد گشوده خواهد ماند سپیدهدم زنبقها بیدار میشوند غوطهور در شبنم و بوی آویشن و بابونه از آغوشم خواهد گریخت کجای این درهٔ … ادامه …
مرا آتش صدا کن تا بسوزانم سراپایت مرا باران صلا ده، تا ببارم بر عطشهایت مرا اندوه بشناس و کمک کن تا بیامیزم مثال سرنوشتم با سرشت چشم زیبایت مرا رودی بدان و یاریام کن تا درآویزم به شوق جذبهوارت … ادامه …
آینه سنگ رودخانهام آب از سرم گذشته روی برگهای جدا شده تقویم صدف پیچ پیچم دریایهای و هوی پشتِ سرم و فریاد بادی که مرا برد هنوز توی گوشم هست بوتهٔ پاییزم ریختهام روی زمین و نیمهٔ دیگرم دل داده … ادامه …
من قفل کردهام… بدجور!
«دارم دوباره کلاغ میشوم»، سرودهٔ مهرداد فلاح، یکی از مجموعههایی است که جریان پیشرو شعر را نمایندگی میکند.
کسی جرأت نمیکند این دستگاه عجیبی که آینه برای خودش برداشته است از روی چهرهای که نمیدانم هی عکس برمیدارد این کلیشهها را کجا خرج میکنی… ها؟ ایستادهام که همین حرفها را بزنم بزنم زیر گوش کسی که نمیشناسم کسی … ادامه …