انگشتها به نرمی، بر شیشهها زدند
با حالت اشاره کسی را صدا زدند
انگشتهای سبز بریده، تمام شب
بر شیشههای پنجرهٔ خواب ما زدند
یکدسته جنگجوی قدیمی، سوار اسب
شیپورها نواخته و طبل را زدند
و دسته منظم سربازهای خیس
از ایستگاه ابر، رسیدند، پا زدند
دزدان آب، مدرک جرم نکرده را
نقشی به روی خاطرهٔ شیشهها زدند
اما سپیده پنجره را خون گرفته بود
ـ باران نبود، حرف دروغی به ما زدند!
سالهای میانی دههٔ هفتاد سالهای برآمدن جریانی تازه در غزل امروز است؛ غزلی که تلاش میکند از همهٔ ظرفیتهای شعر پیشرو فارسی برای دمیدن خونی تازه در جاودانهترین قالب شعر فارسی بهره ببرد. گرایش به تصویرگرایی محض، عینیت و صراحت در عاشقانگی، استفاده از زبان و واژهها و اشیای زندگی روزمره، استفاده از ظرفیتهای روایت و به تبع آن استفاده از ویژگیهای هنرهای دیگر مثل سینما و تکنیکهایی مثل سکانسبندی، تعلیق، فاصلهگذاری و… تغییر زاویهٔ دید، کوشش برای خلق شکلی از چندصدایی، استفادهٔ متفاوت از ردیف و قافیه و… سبب شکلگیری غزلی میشود که با ویژگیهای غزل گذشتهٔ فارسی از اساس متفاوت است؛ غزلی که به جهت زمان شکلگیری نزد بسیاری به غزل دههٔ هفتاد شناخته میشود و به جهت اینکه از ساختار کلاسیک بیتمحور غزل فاصله میگیرد و کل غزل را مثل فرم شعری واحدی در نظر میگیرد به غزل فرم نیز مشهور شده و به جهت توجه به جریانها و حرکتهای شعر مدرن فارسی غزل مدرن هم نام گرفته است.
غزل دههٔ هفتاد از یک سو ریشه در تجربههای غزلسرایان بزرگ فارسی مثل منوچهر نیستانی و سیمین بهبهانی و حسین منزوی و محمدعلی بهمنی دارد و از حمایت ایشان برخوردار میشود و از سوی دیگر ادامهٔ تحولاتی است که در غزل از سالهای دههٔ شصت آغاز شده. نمونههای اولیه غزل دههٔ هفتاد را در آثار شاعران سالهای پایانی دههٔ شصت و سالهای آغازین دههٔ هفتاد میتوان دید. غزل دههٔ هفتاد نتیجهٔ مجموعهٔ تجربهها و آزمونوخطاهایی است که از چند سال پیش آغاز شده. بعضی از شاعران دههٔ هفتاد شاید یکی دو غزل ماندگار داشته باشند اما بخشی از پیکرهٔ واحدی به شمار میروند که جریان را شکل میدهند.
«مرد بیمورد» سرودهٔ محمدسعید میرزایی که در سال ۱۳۷۸ منتشر میشود یکی از مجموعه غزلهای نمونهای دههٔ هفتاد است. محمدسعید میرزایی در سال ۱۳۷۶ کتاب «درها برای بسته شدن آفریده شد» را منتشر میکند که آغازگر تجربههای تازه او در غزل است و در «مرد بیمورد» تجربههای خود را به کمال میرساند و شکلهای گوناگونی از غزلهای روایی بهدست میدهد. او هم از جهت فضلتقدم، هم از جهت تأثیرگذاری، هم از جهت گستره و گوناگونی و ژرفای تجربهها اصلیترین شاعر جریان غزل دههٔ هفتاد به شمار میرود.
مرد بیمورد مجموعهای است که به سرعت میان انبوه شاعران جوان دستبهدست میشود و در فراگیری شکل تازهٔ غزل تأثیر بسیار دارد. نمونههای بسیاری از غزلهای این کتاب در طول سالهای بعد بازتولید میشود، اگرچه شماری از این تجربهها که بیشتر وجه هنجارشکنانه و تغییرات ظاهری غزل را الگوی خود قرار دادهاند، سیمای غزل دههٔ هفتاد را نزد عموم دوستداران غزل فارسی مخدوش میکنند.
کنگرههایی که پس از سالهای دوم خرداد و گشایش فضای فرهنگی شمارشان رو به فزونی است آوردگاه غزلسرایان جوان دههٔ هفتاد است، بهویژه کنگرهٔ شعر جوان بندرعباس و کنگرهٔ شبهای شهریور و…
غزل دههٔ هفتاد، مثل بسیاری از جریانهای پیشرو شعر فارسی، پیش از ثبت جایگاه خود در شعر امروز کنار میرود و نمیتواند بهمدت طولانی جریان اصلی غزل باشد. مخالفت سنتگرایان و میزان حرکتهای هنجارشکنانه و تقلیدهایی که بدون درک درست از ماهیت جریان صورت میگیرد، به اندازهای است که زمینهٔ لازم برای قرار گرفتن این جریان فراهم نمیشود. محمدسعید میرزایی نیز در بسط و گسترش تجربههای خود استمرار ندارد. هیچگاه شکلهای گوناگون تجربههای او در غزل، بهطور جدی، مورد بحث و بررسی قرار نگرفته است.
اما هنوز هم مرد بیمورد یکی از مجموعههایی است که شماری از درخشانترین نمونه غزلهای دههٔ هفتاد را میتوان آنجا یافت و در کارنامهٔ محمدسعید میرزایی که بعدها، به تفاریق ایام، کوشیده است به بسط تجربههای خود بپردازد، مجموعهای یگانه است.
ـ عنوان نوشته نام یکی از غزلهای مجموعهٔ مرد بیمورد است.