برگزاری دوازدهمین دورهٔ حراج آثار هنری تهران بهخودیخود یک اتفاق است که چراغ بازار هنرهای تجسمی ایران را همچنان روشن نگه داشته. در ماههای گذشته حرفهای بسیاری مطرح شده بود که ممکن است حراج تهران اصلاً برگزار نشود. اتفاقهای دو-سه هفتهٔ گذشته نیز مزید بر علت شد تا برگزاری حراج در هالهای از ابهام قرار بگیرد اما سرانجام حراج دوازدهم در شامگاه ۲۷ دیماه در هتل پارسیان آزادی برگزار شد تا سنت شب و روز تیر و دی بازار هنرهای تجسمی ایران برقرار بماند. هرچند به نظر میرسد حراج تهران برای ادامه نیازمند بازنگری جدی در نحوهٔ برگزاری و انتخاب و ارائهٔ آثار است.
۱۱۸ اثر ارائهشده در حراج دوازدهم تهران در مجموع ۳۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان به فروش رسید؛ رقمی که از حراج گذشته نیز کمتر بود. اگر بخواهیم قیمتها را در مقیاس بینالمللی بسنجیم و ارزش آثار را به دلار تبدیل کنیم، به رقمی میرسیم که با دورههای گذشتهٔ حراج تهران اصلاً قابل مقایسه نیست.
در عین حال باید پذیرفت که بازار هنر ایران دیگر رونق گذشته را ندارد. هنرمندان نامدار ایرانی به اندازهٔ کافی رشد کردهاند و قیمتشان تقریباً معلوم است. شمار آثار باقیمانده از هنرمندان درگذشته نیز معدود است و تنها بعضی از آنها به حراج راه مییابند.
کاری که حراج تهران برای دورههای پیش رو بیش از هر چیز باید در دستور کار خود قرار دهد، ارائهٔ آثار نامهای تازه در هنر امروز ایران است.
شمار آثار هنرمندان جوان بهویژه کسانی که برای نخستین بار به حراج تهران آمدند، کم نبود، اما مسئله شاید بیشتر به نحوهٔ ارائهٔ آثار برمیگردد. هنرمندان جوان به درستی معرفی نمیشوند و پیش از برگزاری حراج کسی دربارهٔ آنها نمینویسد. هنگام چکش خوردن آثار نیز توضیحات دربارهٔ آثار هنرمندان اغلب به حداقلیترین شکل ممکن صورت میگیرد. پس چرا باید خریداران رغبتی برای خریدن اثر هنرمندی پیدا کنند که او را نمیشناسند و کسی هم به درستی او را معرفی نکرده است.
متنهایی که در کاتالوگ حراج یا در تبلیغات رسانهای در حاشیهٔ حراج نوشته میشود، اغلب دربارهٔ هنرمندانی است که همه میشناسند و بارها دربارهٔ آنها نوشتهاند، اما چنین چیزی دربارهٔ هنرمندان جوان کمتر اتفاق میافتد. مشکل ارائه فقط محدود به هنرمندان جوان نیست، آثار هنرمندان سابقهداری که قدری گمنامترند نیز اغلب به درستی در حراج ارائه نمیشود.
مسئلهٔ دیگر دربارهٔ هنرمندان جوانتر این است که رویکردهای مفهومی یا استفاده از ابزار و شیوههای متفاوت در ارائهٔ اثر در انتخاب کارهایشان اولویت دارد و ارزش نقاشانه در کارهایشان کمتر است. کمتر هنرمند جوانی به حراج راه پیدا میکند که نقاش چیرهدستی باشد و تجربهٔ زیباییشناختی نقاشانهٔ او سبب راه پیداکردن آثارش به حراج شود. چنین حکمی شاید دربارهٔ همهٔ انتخابهای حراج تهران نیز صادق باشد. اندکی تغییر در رویکرد انتخابکنندگان آثار میتواند رونق بیشتری به حراج ببخشد.
رکود حقیقی، قیمت واقعی
حراج دوازدهم شاید کمرونقتر از همهٔ دورههای گذشته بود. دیگر خبری از صدها نفر که ایستاده حراج را دنبال میکردند، نبود. صندلیها از نیمهٔ حراج کمکم خالی شد و به هنگام چکش خوردن بیست اثر آخر تقریباً بیشتر از نصف حاضران سالن را ترک کرده بودند. نمیتوان تأثیر شرایط اقتصادی و اتفاقات دو-سه هفتهٔ گذشتهٔ کشور را در کمرونقی حراج انکار کرد اما مسئله شاید قدری فراتر از اینها باشد.
حراجگزاران در دورههای اخیر به پرسشهایی که دربارهٔ حراج شکل گرفته، پاسخ ندادهاند و پاسخ به آنها را به آیندهای نامعلوم موکول کردهاند. نگاه بیرونی به حراج تهران نگاه روشنی نیست یا دستکم آمیخته با اما و اگرهایی است که کسی برای برداشتن آنها تلاش نکرده است. چنین وضعیتی وقتی با شرایط نامساعد اقتصادی و اتفاقهای ناخوشایند داخلی همراه میشود، حراج را از رونق میاندازد و نتیجه چیزی میشود که در حراج دوازدهم دیدهایم.
در حراج دوازدهم بسیاری از آثار توانستند از حداقل قیمت برآوردی بالاتر بروند و قدری بیشتر بفروشند؛ اتفاقی که در دورههای گذشته نیز پیش میآمد اما در دورهٔ دوازدهم با بسامد بیشتر تکرار شد. نهفقط هنرمندان جوان، بلکه بسیاری از نامداران هنر ایران نیز از حداقلهای پیشبینیشده فراتر نرفتند و عملاً رقابتی بر سر شماری از آثار صورت نپذیرفت و تنها یکی-دو خریدار برای آنها دست بلند کردند. به نظر میرسد که نظام قیمتگذاری آثار نیازمند بازنگری دوباره است و قیمتها باید واقعیتر برآورد شوند. تکرار چنین اتفاقهایی از اعتبار حراج میکاهد.
قوس آبی میلیاردیها
صدرنشین آثار حراج دوازدهم «قوس آبی نیلگون»، اثر حسین زندهرودی بود که ۳ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان به فروش رسید. «طبیعت بیجان» منوچهر یکتایی یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان چکش خورد تا در رتبهٔ دوم قرار بگیرد. تابلوی فرهاد مشیری با عنوان «خوابم یا بیدارم» با قیمت یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان در جایگاه سوم قرار گرفت. به نظر میرسد که تب فرهاد مشیری دیگر فروکش کرده و او نیز قیمت ثابتی پیدا کرده و به مرور قیمت آثارش از این نیز کمتر میشود؛ چراکه همواره دارد خود را تکرار میکند.
مجسمهای از ژازه تباتبایی و یکی از توپهای آینهای منیر فرمانفرماییان هر دو به قیمت یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان به فروش رسیدند. اثر فرامرز پیلارام و یکی از «هیچ»های روی صندلی پرویز تناولی نیز به قیمت یک میلیارد تومان چکش خوردند تا میلیاردیهای حراج تهران باشند.
در آستانه
«تابستان، زمستان» از مجموعهٔ مغربیها اثر آیدین آغداشلو، «دگردیسی» مجسمهای از امیرمسعود اخوانجم و تابلوی «وجد براق» از مجموعهٔ معراج اثر شهریار احمدی هرکدام ۸۵۰ میلیون تومان چکش خوردند.
اثر منصور قندریز ۸۰۰ میلیون تومان فروخته شد و اثر پویا آریانپور با عنوان «زنده آگاه» ۷۵۰ میلیون تومان چکش خورد. تابلوی رضا درخشانی با عنوان «هجرت اناری» و اثر مارکو گریگوریان با عنوان «چهار فصل» هرکدام ۷۰۰ میلیون تومان فروخته شدند. تابلوی نصرالله افجهای ۶۵۰ میلیون تومان و اثر بهروز دارش ۵۰۰ میلیون تومان چکش خورد.
غیبت بزرگان
در حراج دوازدهم اثری از سهراب سپهری و بهمن محصص ارائه نشد وگرنه آنها نیز میتوانستند در شمار میلیاردیها و رکوردشکنان حراج باشند. اما در روزگاری هستیم که به قول علیرضا سمیعآذر، مدیر حراج تهران «همه خریدارند و کسی فروشنده نیست». شمار آثار به جا مانده از این دو هنرمند نیز در اختیار مجموعهدارانی است که بهراحتی میل به فروششان ندارند.
اما گمان میکنم میشد اثری از محمد احصایی که این روزها نمایشگاه تازهٔ خود را برپا کرده است، به حراج بیاید تا باشگاه میلیاردیها پررونقتر شود و نیز میشد اثری از کامران یوسفزاده (وای. زد. کامی) را به حراج آورد و یکی دیگر را به میلیاردیها اضافه کرد. هر اثری از هنرمندی مثل یوسفزاده، بهتر از آثار فرهاد مشیری است.
عصیان ضربدر هفت
بیتردید حسن روحالامین، پدیدهٔ حراج دوازدهم بود. اثر او از مجموعهٔ «عصیان» با قیمت پایهٔ ۴۰ میلیون تومان ارائه شد، در نهایت ۲۸۰ میلیون تومان به فروش رسید تا هفت برابر برآورد اولیهاش چکش بخورد. حسن روحالامین، نقاش پرطرفداری است.
او کارهایی را به نقاشی مذهبی ایرانی میدهد که تا پیشتر از این در تاریخ ما سابقه نداشته است. همهٔ آثار او خواسته یا ناخواسته تأویل مذهبی پیدا میکنند. اگر او را ذیل نقاشان مذهبیِ انقلابی قرار دهیم، تاکنون گرانتر از همهٔ نقاشان چهل سال گذشته بوده. جالب اینجاست که آثار او که تاکنون به حراج تهران آمده، جزو بهترین کارهای او نیست و اگر آثار دیگر او به حراج برسد باز هم میتواند رکوردهای تازهتری ثبت کند.
امیدهای آینده
حسین شاهطاهری، الهام فلاحی، تارا بهبهانی و ساناز البرزی هنرمندانی بودند که آثارشان سه برابر قیمت حداکثریشان به فروش رسید. مهرداد محبعلی، مسعود کشمیری، کتایون مقدم، جواد علیمحمدی اردکانی، کیوان عسگری، میترا کاویان و محمد بزرگی دوبرابر قیمت بیشینه، آثارشان به فروش رسید؛ هنرمندانی که در حراج دوازدهم استثنا محسوب میشوند و امید حراج برای دورههای آینده.
حراج دوازدهم تهران را حسین پاکدل آغاز کرد. در میانههای حراج جای خود را به رضا کیانیان داد و دوباره به هنگام چکش زدن ۲۰ اثر پایانی برگشت تا حراج را به پایان برساند. رضا کیانیان پس از مدتها دوباره چکش حراج تهران را در دست گرفت. اجرای او قدری صمیمیتر از حسین پاکدل بود، خاصه اینکه تلاش میکرد با طنازیهای بازیگرانهٔ خود به صمیمت حراج بیفزاید و ارتباط بیشتری با خریداران و حاضران در سالن برقرار کند. اما حسین پاکدل در چکش زدن آثار حراج تهران جاافتاده و مسلطتر از کیانیان اجرا میکند. اجرای پاکدل خوشآهنگتر است و صلابت بیشتری دارد.
در حراج دوازدهم به هنگام چکش خوردن آثار کمتر اصل آثار در معرض تماشای حاضران قرار میگرفت و بیشتر تصویر اثر روی مانیتور حراج نشان داده میشد.
ناکامی عکسها
با توجه به استقبال از عکسهای عکاسان معاصر در دورههای گذشته، به نظر میرسید عکس سعید صادقی و جاسم غضبانپور بیشتر از برآوردشان به فروش برسند. اما عکس سعید صادقی از گمرک خرمشهر که ۵۰ تا ۷۰ میلیون تومان برآورد شده بود، در نهایت همان ۷۰ میلیون به فروش رسید. اثر جاسم غضبانپور که ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان برآورد شده بود، در نهایت ۳۸ میلیون تومان چکش خورد. البته ماجرا فقط به عکسهای عکاسان معاصر محدود نمیشود، عکس عباس کیارستمی از مجموعهٔ سفیدبرفی که بسیار شبیه کارهای سهراب سپهری است، نیز ۲۰ میلیون تومان بیشتر از برآورد اولیهاش به مبلغ ۴۲۰ میلیون تومان به فروش رسید. عکس دیگر او که آخرین اثر ارائهشده در حراج تهران بود، حتی از حداقل قیمت اولیهاش نیز فراتر نرفت و ۳۰۰ میلیون تومان چکش خورد.