زمستان، فصل گرم هنرهای تجسمی است. بسیاری از هنرمندان ترجیح میدهند نمایشگاههای سالانهٔ خود را در روزهای پاییز و زمستان برگزار کنند تا طبق سنت گالریگردی در تهران بازدیدکنندگان بیشتری به تماشای نمایشگاه آثارشان بیایند.
بیش از سی گالری جمعهٔ گذشته نمایشگاههای تازهٔ خود را آغاز کردند، بسیاری نیز نمایشگاههای هفتههای پیش را ادامه دادند. اما هفتهٔ جاری را باید هفتهٔ پیشکسوتها نامید. دو نمایشگاه میزبان آثار پروانه اعتمادیاند و نقاشیهای یعقوب امدادیان نیز در نگارخانهٔ او به نمایش درآمده است. به این دو نفر شهلا حسینی را هم اضافه کنید. غروب جمعهای که گذشت، غروبی شلوغ در گالریها بود. تماشاگران بسیاری در عصر آلودهٔ روزهای نخست زمستان آمده بودند تا کارهای نقاشان پیشکسوت را تماشا کنند؛ پیشکسوتانی که تجربهٔ سالها کار هنری دارند و بسیاری نقاشی و نگاه هنرمندانه را از آنها آموختهاند.
پس از ۵۰ سال
کارهای تازهٔ پروانه اعتمادی، گالری طراحان آزاد و تالار اینجا
پروانه اعتمادی در طول پنجاه سال نقاشی حرفهای دورههای گوناگونی را از نظر تکنیکی گذرانده است. او به تجربه از مواد گوناگون شهره است؛ از مدادرنگی و پاستل تا کار روی پارچه. اما فارغ از تکنیکها، او استاد طبیعت بیجان است و طبیعت بیجانهای او یکی از متمایزترین کارهای نقاشان امروز ایران در این عرصه است.
از نظر رویکردی بهترین دورههای کارهای او وقتی است که از ازدحام اشیا و نقش و نگارها فاصله میگیرد و به کمینهگرایی میرسد و کارهایی ساده با حداقل اشیا میآفریند.
نمایشگاه «آثار اخیر پروانه اعتمادی» به انتخاب علی بختیاری همزمان در دو گالری طراحان آزاد و تالار اینجا به نمایش درآمدهاند؛ مجموعهای از طبیعت بیجانهایی که بسیار کمینهگرایانه شکل گرفتهاند، بریدههای کاغذ رنگی روی بوم آمدهاند و گلها و گلدانها را شکل دادهاند و در نهایت در چاپ دستی شکل تابلو یافته و به نمایش درآمدهاند. مجموعهای که باید آنها را کمال کارهای پروانه اعتمادی دانست؛ کارهای سادهای که پس از تجربههای گوناگون هنرمندانه در نیمقرن و آزمودن مواد و رویکردهای مختلف، به سادهترین شکل ممکن خلق شدهاند.
پس از فرود
مستندی از مستند، سروش میلانیزاده، گالری دنا
اندکی پس از انتشار دیویدی «چاووش از درآمد تا فرود»، نمایشگاهی نیز با عنوان «مستندی از مستند» در گالری دنا دایر شده و شماری از اسناد و مدارک گروه چاووش را به نمایش گذاشته است. جالب اینجاست که همزمان با انتشار دیویدی، کتابی نیز به همین نام منتشر شده است. کتاب مجموعهٔ کاملی از فعالیتهای گروه عارف و شیدا به همراه همهٔ سندها و مدرکهای مرتبط از پوسترها و عکسها و جلد کاستهاست. پرسش اینجاست که برگزاری نمایشگاه وقتی فیلم چاووش اکران شده و سندها به ضمیمهٔ فیلم در کتابی منتشر شدهاند، قرار است چه چیز تازهای برای مخاطبان داشته باشد؟
مشکل اصلی نمایشگاه نحوهٔ ارائهٔ آثار است. چسباندن انبوه عکسها، پوسترها، برگهها، شعرها و پارتیتورها بر دیوار، دستکم حالا که همگی به شکلی مناسب ارتقای کیفیت یافته و در کتاب منتشر شده، شکل مناسبی برای ارائه نیست. چنین تجربهای پیشتر در نمایشگاه «سازمان فاکوپا» اتفاق افتاده بود. آنجا میشد توجیه کرد که ازدحام آثار به اندازهای است که نمایش همهٔ آنها در قاب امکانپذیر نیست، اما در نمایشگاهی که نیمی از دیوارها خالی است و جای خالی را با روزنامههای بزرگ پر کردهاند، چه توجیهی دارد؟
لذت تماشای رنگ در چارچوب
نمایشگاه آثار یعقوب امدادیان، نگارخانه هور
نقاشیهای انتزاعی یعقوب امدادیان در چارچوب هندسی منظم شکل میگیرد؛ بیآنکه از قاب فراتر برود و از شکلهای مربع و مستطیل خارج شود. سبزها و آبیها و زردها و گاه اخراییهای چهارگوش گسترده میشوند و نقاشیها را میسازند. چیزی که نقاشیهای یعقوب امدادیان را متمایز میکند، لذت تماشای رنگها در چارچوبهای هندسی است.
سیر کارهای او از طبیعت به سمت انتزاع طبیعتگرایانه جالب توجه است. هر چه گذشته، طبیعت کوچکتر شده و جای خود را به رنگها داده است. منبع الهام او، نقاشیهای کوچکی بودهاند که در یکپنجم بالایی بوم جا خوش کردهاند و شاید رنگهایشان به بقیه بوم تسری یافته است.
اما یعقوب امدادیان در سالهای اخیر گامی به پیش برنمیدارد. او در مسیر نقاشی خود به نقطهای که باید، رسیده است و طبیعتاً دارد خود را تکرار میکند. اما همچنان میتواند بسیاری را، از نقاشان پیشکسوت و همنسلان خود تا هنرمندان جوان، به نگارخانهٔ هور بکشاند تا کارهای یکی از نقاشان صاحبسبک امروز ایران را تماشا کنند.
تلفشده
لالهزار؛ چهارراه کنت، عباس کتابی، گالری ایده
حکم نمایشگاه «مستندی از یک مستند» دربارهٔ نمایشگاه «لالهزار چهارراه کنت» نیز صادق است. نمایشگاه تلفیقی است از عکس و سند و نقاشی دربارهٔ خیابان لالهزار و چهارراه کنت. اما طبیعتاً چنین نمایشگاهی پس از نمایش فیلم «زمستان است» که تاریخچه و همهٔ سندها و مدرکهای مربوط به لالهزار را گرد آورده، باید بسیار پیشروتر باشد و اطلاعات بیشتری بهدست دهد. نمایشگاه به هشت ایستگاه تقسیم شده و منزلبهمنزل به معرفی خیابان لالهزار و عمارتهای مهم خیابان میپردازد، اما حتی به دست دادن چنین اطلاعاتی در روزگار ویکیپدیا بیشتر جمعآوری بهنظر میرسد تا به دست دادن اطلاعاتی تازه. ازدحام اطلاعات سوخته و فقدان رویکرد نمایشگاه «لالهزار؛ چهارراه کنت» را نیز تلف کرده است.
کدام لایهها؟
لایهها، شهلا حسینی، گالری امکان
سومین نقاش پیشکسوت هفته، شهلا حسینی است که مجموعهای از کارهای او با نام «لایهها» در گالری امکان به نمایش درآمده است؛ مجموعهای که از نقاشیها و اشیا و ترکیب نقاشی و اشیا شکل گرفته است. به نظر میرسد که طلسم و جادو درونمایهٔ کارهای نمایشگاه است. اما نقاش نمیتواند با تکرار شکلهای اشیا به نقطههای تازه برسد، نمیتواند آنها را دستمایهٔ خلق بافتهای قدرتمند کند و نمیتواند در بازآفرینی شکل هندسی خلاقیت به خرج دهد، در نتیجه خود اشیا را در نمایشگاه به تماشا گذاشته است. شاخها و شیءهای عجیب و غریب که تماشاگر اگر با این حوزهها آشنا باشد، میفهمد که به جادو و طلسم ربط دارند به جز این، چه کمکی میتوانند به نمایشگاه بکنند؟ نام نمایشگاه «لایهها»ست، هنرمند از کدام لایه حرف میزند وقتی همهچیز را عریان و آشکار در معرض تماشا گذاشته است؟
نقاشیها هم ربط نظاممندی به هم ندارند و جز اشیای جادوگری که در آنها تکرار میشود، خط مشترکی آنها را به هم وصل نمیکند. ترکیب مواد با نقاشیها نیز نمیتواند زیباییشناسی تازهای را خلق کند.
شهلا حسینی سالهاست که بر همین مدار میگردد. مواد گوناگون را آزموده است و به تلفیقها و ترکیبهای بسیار دست زده. اما حلقهR مفقوده در سلوک هنری او، ناتوانی از ترجمه و تبدیل ایدهها به زبان هنر است و عدماستمرار برای به کمال رساندن یک ایده.