اختران همگی رخشند و
کس را باکی از تابش آنان نیست
چون من تابانم
همه را لرزه بر اندام افتد
نوگرایان پیش از نیما یا مثل تقیرفعت و میرزاده عشقی قربانی شدند یا مثل ابوالقاسم لاهوتی مسیر شعرشان تغییر کرد یا نوگرایی در شعر را ادامه ندادند مثل شمس کسمایی و جعفر خامنهای. یکی دیگر از نوگرایان نافرجام در سالهای آغاز حرکت نیما، محمد مقدم است.
محمد اعتماد مقدم یا به قول خود او (مَهمِد مُغدَم) متولد ۱۲۸۷ در تهران است. در سال ۱۳۰۸ برای تحصیل به آمریکا میرود و در سال ۱۳۱۰ بازمیگردد و بهعنوان مترجم در وزارت خارجه مشغول بهکار میشود.
در سال ۱۳۱۳ مجموعه شعر «راز نیمهشب، راهی چند بیرون از پرده» را منتشر میکند و در سال ۱۳۱۴ «بانگ خروس» و «بازگشت به الموت» را. شعرهای او آهنگین است اما لزوماً وزن عروضی شعر سنتی را ندارد. پیرو نظام عروضی تازهای هم نیست اما به شکل امروزی تقطیع شده است؛ شعری است تصویرگرا که در تصویرها شبیه ترجمه بهنظر میرسد و از نظر زبانی گاه پیرایههای زبان سنتی را دارد و گاه نزدیک به زبان امروز است.
لیک من هرشبه رخشان نشوم
باید که به انجام رسد
سال هزار
آنگاه نمودار شوم
او در سال ۱۳۱۵ دوباره به آمریکا میرود و در سال ۱۳۱۷ پس از اخذ مدرک دکتری زبانشناسی به ایران بازمیگردد. در سالهای بعد استاد زبانهای باستانی دانشگاه تهران میشود اما دیگر چیزی به نام شعر منتشر نمیکند و آنچه از او منتشر میشود، پژوهشها و کتابهای زبانشناسی است. تب تندی که سبب میشود او به سراغ شعر برود و در دو سال سه مجموعه شعر منتشر کند، خیلی زود فروکش میکند. انگار نوگرایی و شعر برای او هوسی زودگذر است.
دنباله من
بهر هزار بس است
انگار که دنباله به انجام رسد
باری دیگر پدید آیم و رخشان گردم
مسئلهٔ محمد مقدم و شماری دیگر از شاعران نوگرای سالهای بعد بیگانگی با گذشتهٔ شعر فارسی است. گسست از سنت شعر فارسی و عدمتسلط به وزن عروضی و غرابتهای زبانی سبب میشود که شعر این شاعران نه عموم مخاطبان را جذب کند، نه در میان دلبستگان نوگرایی در سالهای بعد با اقبال مواجه شود. عدماستمرار نیز تأثیرگذاریشان را در سالهای بعد کمتر میکند و اکنون شعرشان بیشتر ارزش تاریخ ادبیاتی دارد.
* آنچه در خلال نوشتهها آمده شعر «ستاره دنبالهدار» محمد مقدم است.