روی گل مینشستم
اگر حرمت گلها را داشتند
در لاک خود فرومیرفتم
اگر ناخنهای لاکزده
صورت انقلاب را نمیخراشیدند
حتی شاید به پارتی میرفتم
اگر پارتیبازی نمیشد!
زمزمههای پایان جنگ تحمیلی شنیده میشود. جامعه در آستانهٔ دگرگونی است. ارزشهای سالهای نخست انقلاب اسلامی دارند رنگ میبازند و تعارضها بروز میکند. تفاوت جبهه و شهر بسیار است؛ تفاوت آرمانگرایان و مصلحتگرایان نیز. مظاهر زندگی امروز کمکم سر برآوردهاند. نوعی زندگی اشرافی که در تعارض با آرمانهای سالهای نخست انقلاب مستضعفان است، کمکم رخ نشان میدهد. شاعر، هوشمندانه پیامها و نشانههای تغییر را دریافت کرده و قدری پیشگویانه آنها را به شعر آورده است. همهٔ شعرهای آزاد بلند از نخلستان تا خیابان محصول بیان تفاوتها و تناقضهاست.
مولا ویلا نداشت
معاویه کاخ سبز داشت
پیامبر به شکمش سنگ میبست
امام سیبزمینی میخورد
البته به شما توهین نشود
بعضی برای جنگ شعار میدهند
و خودشان از جادهٔ شمال به جبهه میروند
علیرضا قزوه از شاعران نسل دوم شاعران انقلاب اسلامی است که از سالهای میانی دههٔ شصت جلوه میکند. او مثل شماری از شاعران انقلاب شعر را همزمان قالبهای سنتی و شعر آزاد پی میگیرد. اما بخش عمدهٔ شهرت او مدیون شعرهای آزادی است که در حدفاصل سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۸ سروده شده و به «مولا ویلا نداشت» معروف شدهاند و بعد در مجموعهٔ از نخلستان تا خیابان آمدهاند. تعارضها و تناقضها دستکم تا ده سال بعد ادامه دارد و شعرها همچنان جواب میدهد و بارها در شمارگان بسیار در مطبوعات کثیرالانتشار چاپ میشود و تا سالها میان دلبستگان ارزشهای انقلابی دستبهدست میگردد.
وقتی تابوت عاطفه بر زمین مانده بود
جمعی به جیغ بنفش میاندیشیدند
و برای کشف زوزهٔ صورتی
هفت مرتبه الیوت و اکتاویو پاز را ورق میزدند
چقدر وقت ما صرف آدامسهای بادکنکی شد
بعضی شعرهایشان را
به مینا و آیدا و سوزی تقدیم میکردند
احمقترها برای گرفتن نوبل
به شبکههای بیبیسی و واشنگتن دخیل میبستند…
میترسم روزی به نام تمدن
به گردن بعضی زنگوله بیندازند!
از نخلستان تا خیابان، یکی از مصداقهای تقابل شعر انقلابی و شعر روشنفکری است که در نوشتههای یوسفعلی میرشکاک و شعرهای سیدحسن حسینی و علیرضا قزوه بیشتر از دیگران بازتاب داشته است. سطرهای بالا شامل تعریضهایی به احمد شاملو و هوشنگ ایرانی و شاعران جریان روشنفکری است.
همسایهٔ بغلی ما شخص شریفی است
با هشتصد متر بنا
به دنیا اعتقاد ندارد
یک پایش این دنیاست
یک پایش آن دنیا
او در پاک کردن حساب مردم مهارتی خاص دارد
و از ولاالضالین همه ایراد میگیرد
هر وقت جنگ جدی میشد
به جبهه میرفت
و یک تغار آب پرتقال تگری میخورد
او از خدا چند هزار رکعت طلبکار است
و خاطرخواه جیبهای برآمده!
بیخبر از همهجا
برای بنیاد نبوت صلوات میفرستد.
شعرهای آزاد از نخلستان تا خیابان، فرزند بلافصل شعر «اسماعیل» رضا براهنی و شعرهای اعتراضی سلمان هراتی است. اما قزوه از هر دو شاعر، بیشتر اعتراض را گرفته است؛ یعنی هرقدر که سلمان هراتی میکوشد به اعتراضهای خود لباس شعر بپوشاند و سطرهای شاعرانهٔ منظومهٔ اسماعیل ضعف سطرهای معمولی شعر را جبران میکند، علیرضا قزوه بیشتر به بیان اعتراض فکر میکند و ابایی از درغلتیدن در دام نثر و شعار ندارد.
حق با جازهای تالار وحدت بو
شاعر باید دست بزند
شاعر باید بست بزند!
شاعران وقتشناس همیشه سر وقت میرسند
شاعر وقتشناس یعنی شاعر هواشناس
پس از ده سال هوا مساعد شده است
آنقدر که میشود از دربار فرح و جشنهای تختجمشید
تا کنگرهٔ حافظ را با سر دوید
و در برگشت از خیابان حافظ سردرآورد.
شعر اعتراض، یعنی نوعی اعتراض درون نظام که خودیها مطرح میکنند-از سالهای میانی دههٔ شصت- در جریان شعر انقلاب اسلامی آغاز میشود. سیدحسن حسینی و سلمان هراتی پیشگامان شعر اعتراض بهشمار میروند، اما نامدارترین شاعر جریان اعتراض علیرضا قزوه است و شعرهای از نخلستان تا خیابان در ذهن عموم مخاطبان بهعنوان نماد شعر اعتراض جا افتاده است.
علیرضا قزوه در سالهای بعد تحتتأثیر شاعران جهان عرب مثل محمود درویش و سمیح القاسم و احمد مطر قرار میگیرد و شعرهای آزادی میگوید که با این شعرها متفاوتند، اما دیری نمیگذرد که به مسیر از نخلستان تا خیابان برمیگردد و تا امروز نیز بر همین مدار مشی میکند. اما حکایت غزلهای او، که باید کمی بعد بدانها بپردازیم، متفاوت است. او مهمترین غزلسرای نسل دوم شاعران انقلاب اسلامی است.