هفتهٔ اخیر هفتهٔ نمایشگاه آثار هنرمندانی است که آغازگران راههای تازه در هنر امروز ایران به شمار میروند؛ هنرمندانی که فارغ از خوشامد زمانه، کار خود را کردند و راه خود را رفتند و در جریان هنرهای تجسمی ایران هم بهعنوان هنرمندانی مؤلف و هم در مقام معلم، تأثیرگذار بودند. حالا امروز در روزهای پختگی، میخواهند دورهٔ تازهای را آغاز کنند. نمایشگاه آثار نصرتالله مسلمیان و رضا عابدینی تماشاگران بسیاری را به گالریها کشانده است. اما اتفاق ویژهٔ این روزها، نمایشگاه عکسهای دیوید برنِت است که بخشی از خاطره جمعی ایرانیان از تاریخ معاصر را روایت میکند؛ عکسهایی که پس از چهل سال همچنان تماشاییاند.

بودن و نبودن
نصرتالله مسلمیان آغازگر راهی تازه در نقاشی امروز ایران است؛ نقاشی که جسارتمندانه تلاش کرد با حذف بُعد از نقاشی و ارائهٔ نقاشیهای کولاژگونه و تکهتکه و ترکیب رنگهای غریب و توجه متفاوت به فیگورها و اجرای نقاشی در قابهای بزرگ، چشمانداز تازهای را پیش روی نقاشان ایرانی بگشاید.
از این جهت او در نقاشی امروز ایران، بهویژه در سالهای پس از انقلاب، جایگاهی یگانه دارد و هنرمندی پیشرو است. در عین حال، معلم بسیاری از نقاشان جوان بوده و بسیاری در کلاسها و کارگاههای او نقاشی آموختهاند و از نقاشیهای او تأثیر پذیرفتهاند.
نقاشیهای او چشم هر تماشاگری را میگیرد. حتی اگر تماشاگران عادی از سر اتفاق نقاشیهای او را ببینند، درگیر جلوهٔ غریب و متفاوت رنگها میشوند و پیشتر که میروند، جزئیاتی را میبینند که شاید ندانند چرا کنار هم نشستهاند، اما میدانند که ترکیب آنها در کنار یکدیگر جلوهٔ متفاوتی دارد.
نصرتالله مسلمیان نقاش تکههاست؛ تکههای بدن انسان که هر کدام در گوشهای از نقاشی افتادهاند؛ تکههای رنگ که به جای اینکه به سمت هم بروند و طیفی رنگی را شکل دهند، از هم جدا افتادهاند و هویت پررنگ مستقلی را تشکیل دادهاند. ترکیب اینهاست که زیباییشناسی ویژهٔ مسلمیان را خلق میکند.
در طول سالهای اخیر گاه جای تکهها عوض شدهاند، گاه او از صورتها بیشتر فاصله گرفته و به انتزاع نزدیکتر شده، تکههای سفید در نقاشیها بیشتر شده و… اما همچنان مسیر خود را رفته است.
نکتهٔ جالب توجه نمایشگاه تازهٔ او که این روزها در گالری ایرانشهر دایر است، طراحیهایی هستند که در کنار نقاشیها قرار گرفتهاند؛ طراحیهایی که پیش از این اغلب تکهتکه در گوشه و کنار نقاشیها به چشم میخورد، تماشایی است و جلوهٔ دیگری از جهان او را به نمایش میگذارد. نقاشی که به استفادهٔ غریب از رنگها شهره است، حالا طراحیهایی بدون رنگ به نمایش گذاشته است. اما بیشتر طراحیها در جای درستی در نمایشگاه قرار نگرفتهاند، انگار هم قرار بوده در نمایشگاه باشند و هم بهنوعی نباشند. چندتا از آنها در ورودی، خارج از فضای اصلی نمایشگاه نصب شدهاند. انگار نقاش خواسته است به مخاطبان قبلی خود وفادار بماند و آنها را ناامید برنگرداند، اما آیا نمایشگاه بعدی نصرتالله مسلمیان نمایشگاه طراحیهای او خواهد بود؟

فراتر از واقعیت
امیر کریمی در نمایشگاه «سرخوشی» کارهای خود را با تکنیکهای گوناگون آفریده است. نمایشگاه تلفیقی است از عکسها و کارهای چاپ دستی و نقاشی. وجه مشترک همهٔ آثار نزدیکی به عکس است؛ چه عکسهایی که با دوربینهای قدیمی عکاسی شدهاند و شیوهٔ نوردهی و چاپ آنها به گونهای است که فراتر از عکس به نظر برسند، چه نقاشیهایی که از روی عکسها تصویر شدهاند و چه چاپ دستیهایی که هنرمند تلاش کرده همچنان در مرز میان واقعیت و نقاشی قدم بزند. لحظههای خوش حضور انسان در طبیعت اصلیترین درونمایهٔ نمایشگاه «سرخوشی» است. تلاش هنرمند در همهٔ این کارها بازی با واقعیت و به چالش کشیدن واقعیت بوده و تلاش برای فراتر رفتن از آن و خلق جهانی تازه. شاید بهتر بود که هرکدام از آثار با سه تکنیک اجرا میشدند تا تماشاگران تصویر دقیقتری از کوششهای نقاش و دغدغههای او به دست میآوردند.

در جستوجوی نظام تازهٔ حروف
تردیدی نیست که رضا عابدینی از تأثیرگذارترین گرافیستهای ایران دههٔ هفتاد است. خلاقیت او در استفاده از ظرفیتهای بصری حروف منشأ تحول بسیار در گرافیک ایران در دههٔ هفتاد شد. هرچند که او مبدع چنین چیزی در گرافیک ایرانی نبوده است و پیشتر از او پیشکسوتانی مثل صادق بریرانی از چنین ظرفیتی استفاده کردهاند، اما یقیناً رضا عابدینی در کنار مسعود نجابتی استاد استفادهٔ درست از ظرفیتهای بصری و گرافیکی حروف است.
سالهای زیادی طرح جلدهای عابدینی بر پیشانی کتابها بود؛ از کتابهای سیدمرتضی آوینی و سایر کتابهای نشر ساقی تا کتابهای سیدابراهیم نبوی و دیگر کتابهای نشر روزنه. رضا عابدینی بود و خلاقیتهای پایانناپذیر او در بازی با حروف که هر بار به شکلی جلوه میکرد.
او چندسالی است که در خارج از ایران به سر میبرد و در لبنان و هلند مشغول انتقال تجربههای خود به کسانی است که هنرمند خلاق ایرانی را کشف کردهاند. در عین حال در سفرهای خود به ایران گاه نمایشگاهی از تجربههای تازهٔ خود برپا میکند.
حالا کتابی از آثار او به نام «شناسنامه رضا عابدینی» منتشر شده و مجموعهای از آثار او نیز در گالری ۰۰۹۸۲۱ به نمایش درآمدهاند. مقایسهٔ نمایشگاه فعلی او و نمایشگاه قبلیاش در گالری آبانبار با تجربههای گذشتهاش در حوزهٔ تایپوگرافی نشان میدهد که در کارهای اخیر او شکل بصری حروف غلبه و اصالت دارد. او از حروفی که شبیه فونتهای تایپی و کتابی بودهاند، سراغ حروفی رفته که انعطاف بیشتری برای فرمهای گرافیکی دارند. اما نکته اینجاست که ذهن رضا عابدینی همواره ذهنی هندسی است و آنچه برای او بیشتر اهمیت داشته، چیدمان منظم حروف بوده است. حتی حروف در تکرارهایشان نیز از نظم هندسی- خطی برخوردار بودهاند. او در استفاده از حروف جدید، هنوز نتوانسته است زیباییشناسی خود را شکل دهد و به نظام تازهای برسد. رضا عابدینی به شهادت نمایشگاههای اخیرش، در دورهٔ گذار است. شاید بهزودی بتواند دوره تازهای را در استفاده از حروف فارسی آغاز کند.
۴۴ روز بیتوضیح
شاید اگر دیوید برنِت میدانست آنچه او با دوربین خود ثبت میکند، عکسهای انقلابی است که چندقدم بیشتر تا پیروزی فاصله ندارد، دو روز پیش از پیروزی انقلاب، ایران را ترک نمیکرد. با این حال، او میدانست که آنچه ثبت میکند، یکی از فصلهای ماندگار تاریخ انقلابهای قرن بیستم است و او یکی از معدود عکاسانی است که بسیاری از جزئیات واقعه را ثبت کرده. برای همین تلاش کرد تا در ۴۴ روز حضور خود در ایران به همهٔ نقاط حادثهخیز ایران سرک بکشد و آدمها و شخصیتهای مؤثر در واقعه را تصویر کند. آنچه در عکسهای او جالب توجه است، زاویه دیدهای متفاوت و توجه به جزئیاتی است که گاه از چشم عکاسان دیگر پنهان ماندهاند. عکسهای او از معرفی کابینهٔ بختیار، لحظهٔ خروج شاه از ایران، سخنرانیهای روزهای منتهی به انقلاب، ازدحام و شلوغیهای خیابانها و درگیریهای مردم و… از دقت و هوش کمنظیر عکاسانه و حضور درست و بهموقع او در اتفاقها خبر میدهد. در عکسهای دستهٔ اول، زاویهٔ دید متفاوت او را میبینیم که تلاش کرده است تا حس اضطراب و نگرانی را منتقل کند و در عکسهای دستهٔ دوم حرکتهایی را که او در درستترین قاببندیها ثبت کرده است.
دیوید برنت در سال ۲۰۰۹ مجموعهای از این عکسها را به همراه یادداشتهای خود از آن روزها به چاپ سپرد. یادداشتهای او از روزهای انقلاب نشان میدهد که او نهتنها عکاسی چیرهدست است، بلکه در نوشتن نیز کم از یک روزنامهنگار بینالمللی ندارد.
این روزها عکسهای او در گالری آبانبار به نمایش درآمده است؛ بدون هیچ توضیحی دربارهٔ کارها. دیوید برنت کیست؟ عکسها کدام شخصیتها و کدام روزها را در کدام شهرها تصویر کردهاند؟ تماشاگران جوانی که عکسها را میبینند، از کجا باید بدانند که یکی آیتالله شریعتمداری است و دیگری آیتالله طالقانی؟ معلوم نیست. هیچ توضیحی ذیل عکسها نیست. فقط گفتهاند قرار است کتابی از عکسهای دیوید برنت منتشر شود. آیا روایت او از روزهای انقلاب نیز همراه عکسها منتشر میشود؟ باز هم معلوم نیست. اما تماشای «۴۴روز» را که تا ۱۶ دی در گالری آبانبار دایر است، از دست ندهید.