آیا شاعرانی که هنوز در قالب‌های سنتی شعر می‌گویند شاعرانی کاملاً سنتی محسوب می‌شوند یا ایشان را نیز می‌توان به‌گونه‌ای معاصر دانست؟

سی-چهل سال از آغاز نوگرایی می‌گذرد؛ از نخستین ترجمه‌های شعرهای اروپایی در مطبوعات و نخستین کوشش‌ها برای تغییر شکل شعر. همچنین سال‌های زیادی از مشروطه گذشته است؛ از سال‌هایی که شعر کارکرد سیاسی- اجتماعی پیدا کرده و به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک شده است.
شعر نو که هنوز نزد بسیاری به معنی کوتاه و بلند کردن بیت‌هاست و از شعرهای نیما یوشیج تا نثرهای مسجع را شامل می‌شود، همچنان پدیدهٔ غریبی است و باور کردن و پذیرفتنش به زمان بیشتری محتاج است. اما دیگر شاعران فارسی لزوماً در چارچوب سنت‌های گذشته و نظام شعر سنتی نفس نمی‌کشند؛ یعنی دست‌کم بسیاری از تجددخواهان و تحصیل‌کردگان وقتی به شعر می‌رسند، شعرهایی به زبان می‌آورند که از شعرهای گذشتگان متفاوت است.
درست است که بسیاری که شمارشان کم نیست و رهبری‌شان را محمدتقی بهار و پرویز ناتل خانلری به‌ عهده دارند، تغییر شکل شعر فارسی را نمی‌پذیرند و در قالب‌های سنتی شعر می‌گویند اما درونمایهٔ شعرشان تغییر کرده است و نمی‌توان شعر ایشان را شعر سنتی به‌معنای قرن سیزدهمی‌ یا مکتب بازگشتی دانست. آنها به هر حال معاصر محسوب می‌شوند.
پرویز ناتل خانلری و فریدون توللی و… خیلی وقت‌ها گرفتار شعر توصیفی می‌شوند و شعرهای توصیفی بلند در وصف پرنده و درخت و طبیعت می‌گویند و گاه اطناب‌های ممل آنها را اسیر خود می‌کند، اما دست‌کم خود را از قید و بند می‌ و پیمانه و جام و ساقی و ساغر رها کرده‌اند. حتی اگر قدری تسامح کنیم، آنها را نیز می‌توانیم شاعران نوگرا بدانیم که دست‌کم گام‌هایی در نوگرایی برداشته‌اند و چیزهایی از نوگرایی را پذیرفته‌اند. هر چه باشد، شاعران محافظه‌کار دانشگاهی زبان می‌دانند و ترجمه می‌کنند و ادبیات اروپایی را حتی بهتر از شماری از نوگرایان می‌شناسند؛ اگرچه قید و بند سنت اجازه نمی‌دهد نوگرایی تمام و کمال را بپذیرند.
سی-چهل سال از آغاز نوگرایی در شعر گذشته و چیزهای زیادی تغییر کرده است. آشنایی با ادبیات اروپایی و ترجمه‌ها و سبک زندگی متجددانه و تحولات اجتماعی سیاسی تأثیر خود را گذاشته است.

منبع: روزنامه همشهری - 18 شهریور 1399

پاسخ دهید