در کنگره نویسندگان فقط من و نیما بودیم

محمدعلی جواهری رواهیچ یکی دیگر از نوگرایان هم‌دورهٔ نیماست اگرچه نوگرایی او بیشتر به‌صورت شعر محدود می‌شود

نخستین پیروان نیما هنوز مشغول آزمون و خطایند و به نقطهٔ آغاز حقیقی خود نرسیده‌اند؛ احمد شاملو در همین سال‌ها مجموعهٔ نخست خود را منتشر می‌کند، سهراب سپهری شعرهای خود را در مطبوعات به چاپ می‌رساند، منوچهر شیبانی نیز مشغول انتشار سروده‌های خود در نشریات است و مهدی اخوان ثالث در راه است. اما پیش از اینکه دورهٔ نخستین پیروان نیما برسد، ذکر یکی-دو نوگرای دیگر ضروری است.
یکی از نوگرایان سال‌های نخست، محمدعلی جواهری گیلانی متخلص به رواهیچ است. رواهیچ هم از شاعران چپ‌گرای حد فاصل سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ است؛ شاعری گیلانی که تحصیلات خود را تا لیسانس زبان‌های خارجی در دانشسرای عالی ادامه می‌دهد، برای پایان‌نامهٔ خود به بررسی شعر شاعران قرن نوزدهم و بیستم فرانسه می‌پردازد و تحت‌تأثیر ایشان شعرهایی به زبان فارسی منتشر می‌کند.
«بعد از نیما من به شعر پرداختم و در کنگرهٔ نویسندگان هم فقط او و من بودیم. ولی من از او تقلید نکردم. من از مکتب شعر آزاد فرانسوی‌ها تعیلم گرفتم. الان هم همینطور است. شاعرهای مسن و جوان فرانسه چه با نام و چه کم‌نام، همه دیگر شعر آزاد می‌گویند. دیگر سجع و قافیه، توازن و تطابق ابیات وجود ندارد…» (مهدی داوودی، مجلهٔ آینده، سال چهاردهم، ۱۳۶۷، صفحه ۱۸۵).
او نیز شاعری است که نوگرایی را در رهایی از قالب شعر سنتی می‌جوید. درک و دریافت او از سنت ادبی و شعر مدرن فرانسه حداقلی است. نمونه‌های نخست شعرهای او نه در تصویرگرایی، نه در زبان و نه در شکل و صورت شعر پیشنهاد تازه‌ای به‌دست نمی‌دهد.
پرویز ناتل خانلری در مجلهٔ سخن از او به‌عنوان نخستین شاعری نام می‌برد که شعر آزاد می‌گوید. تأکید خانلری بیش از آنکه جایگاه رواهیچ را تثبیت کند بر اختلاف او و نیما و کوشش خانلری برای نادیده گرفتن نیما صحه می‌گذارد.
رواهیچ در سال ۱۳۲۷ به زندان می‌افتد و در سال ۱۳۳۰ پس از آزادی از زندان به دستور حزب توده به خارج از ایران می‌رود و باقی عمر را در پراگ و پاریس می‌گذراند و در سال ۱۳۷۸ زندگی را بدرود می‌گوید.
نمونه شعری که از رواهیچ نقل شده از کتاب ارجمند «تاریخ تحلیلی شعر نو» اثر شمس لنگرودی است. لنگرودی نمونه شعرهای دیگری از او منتشر کرده که مربوط به سال‌های بعد است و بهتر از شعرهای نخست اوست. اما شعرهای دههٔ ۲۰ او چیز چندانی برای عرضه ندارد. ظاهراً مجموعه‌ای به نام «غربستان» در سال۱۳۷۰ از او منتشر شده که در دسترس نیست،همچنان‌که عکسی نیز از او یافت نشد.

جز ظلمت و انزوا نخواهم
جز ظلمت و انزوا نجویم
جز ظلمت و انزوا ندانم
آنجاست که راحت است جانم
آنجاست که بی‌خیال مانیم
آرامش من فقط در آنجاست
تنهایی محض و تیرگی خاموش
تا زشتی خویش را بشویم
تا چشم کسی را نبیند
تا یاد کسی دگر نباشم
آنجاست که راحتم همیشه
آنجاست که زندگی‌ست پنهان
آنجاست که اشک‌هاست مخفی
آنجاست که چشم‌ها نبیند
آنجاست که نشنود همی گوش
محفوظ ز دیده اجانب.
منبع: روزنامه همشهری - 26 شهریور 1399

پاسخ دهید