سالهای نخست پس از انقلاب اسلامی، سالهای آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است؛ سالهای گوناگونی صداها و حضور جریانهای فکری و گروهها و شخصیتهای مختلف در عرصهٔ عمومی. میل عمومی مردم به آگاهی از تغییراتی که دارد اتفاق میافتد و تولیدات فرهنگی و رسانهای همهٔ جریانها و گروهها، یکی از درخشانترین دورههای تاریخ مطبوعات و کتاب را در ایران رقم میزند. شمارگان کتاب و مجله در سالهای انقلاب با هیچ دورهای در تاریخ ایران قابل مقایسه نیست. بسیاری از کتابهایی که در فضای باز یکی دو سال نخست انقلاب منتشر میشوند، کتابهایی هستند که در سالهای حکومت پهلوی پشت ادارهٔ ممیزی گیر کرده بودند.
اما پس از سال ۱۳۶۰ یعنی پس از جدالهای طولانی سیاسی که به نبرد مسلحانه نیز میانجامد، جمهوری اسلامی بر گروهها و جریانهای مخالف غلبه میکند و اغلب مخالفان حکومت حذف میشوند. جنگ تحمیلی نیز به شتاب تسویهحساب با گروههای داخلی میافزاید؛ چراکه انقلاب اسلامی ایران درگیر دشمن خارجی است و توانی ندارد که صرف گروههای معارض داخلی کند. پس از سال ۱۳۶۰ دیگر خبری از آزادیهای سالهای نخست نیست. اما وضعیت روشنفکران، بهویژه نویسندگان و شاعران، در این سالها چگونه است؟
شماری از روشنفکران که گرایشهای چپگرایانه دارند، دستگیر و زندانی میشوند. شماری دیگر نیز به ناگزیر مهاجرت میکنند. آنها که ماندهاند هم اغلب بازنشسته یا بازخرید یا تصفیه و در هر صورت از کار بیکار میشوند. دانشگاهها، بهخاطر انقلاب فرهنگی تعطیلاند و مؤسسههای فرهنگی گذشته که محل کار بسیاری از شاعران و نویسندگان بوده یا منحل یا ادغام شدهاند و احتمالاً برای روشنفکرانی که بهراحتی میتوان برچسب ضدانقلاب یا طاغوتی را به آنها چسباند، جایی ندارند.
شاعران جریان اصلی شعر، حالا با نسل تازهای از شاعران مواجه شدهاند که رسانههای رسمی را در اختیار دارند. شاعران جریان اصلی در سالهای پیش از انقلاب، حالا شاعران و نویسندگان جریان روشنفکری نام میگیرند و نسل تازهٔ شاعرانی که برآمدهاند شاعران انقلابی خوانده میشوند. حکومت در حوزههای گوناگون، از جمله فرهنگ، استقرار بیشتری پیدا میکند؛ یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سامان میگیرد و قوانین تازهٔ فرهنگی مصوب میشود و میزان نظارت بر حوزههای کتاب و مطبوعات بیشتر و سختتر میشود. ناشران موظف میشوند که کتابها را برای اخذ مجوز به ادارهٔ کتاب بدهند. انتشار مطبوعات نیز نیازمند کسب مجوز از معاونت مطبوعاتی است و هر کسی بهراحتی نمیتواند به مجوز انتشار مجله دست پیدا کند.
سالهای آغازین دههٔ شصت، سالهای بلاتکلیفی جریان روشنفکری در ادبیات است. پس از طوفان مجلهها و کتابها در دو-سه سال نخست پس از انقلاب حالا شمار کتابها، دستکم در جریان روشنفکری، به حداقل میرسد. در حقیقت تکلیف نویسندگان و شاعران با وضعیت تازه مشخص نیست؛ همچنان که تکلیف حکومت نیز با ایشان معلوم نیست. بهعنوان نمونه منوچهر آتشی را در نظر بگیرید که مدیر صفحهٔ شعر مجلهٔ تماشا بوده و حق پدری به گردن بسیاری از جریانهای نوگرای شعر در دهههای پنجاه و چهل دارد، پس از یکی دو سال کار در مجلهای که حالا سروش نام گرفته، بازنشسته میشود و به بوشهر مهاجرت میکند و در طرح گاز کنگان مشغول بهکار میشود. تا سال ۱۳۶۵ نیز مجموعهای منتشر نمیکند.
اما تقریباً از سالهای میانی دههٔ شصت وضعیت کمی فرق میکند. جریان اصلی شعر کمکم با وضعیت تازه کنار میآید و بهمرور مجموعههای خود را منتشر میکند. جمهوری اسلامی نیز قدری سهلگیرانهتر با آنها مواجه میشود؛ مثلاً بهطور خاص دو مجلهٔ «آدینه» و «دنیای سخن» پایگاه جریان روشنفکری میشوند؛ یعنی به هر حال حکومت جریان روشنفکری را به رسمیت میشناسد و مجوز نشریهای به آنها میدهد که آثارشان آنجا منتشر شود یا بهمرور مجوز کتابهایشان صادر میشود.
جریان رسمی از میان شاعران بزرگ امروز، نیما یوشیج را بهعنوان آغازگر و سهراب سپهری را انتخاب میکند که وجههٔ سیاسی ندارند. البته زمینهٔ اقبال عمومی به سهراب سپهری میان عموم مردم وجود دارد. مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو زندهاند اما جایی در رسانههای رسمی (صداوسیما، کتابهای درسی، روزنامههای کثیرالانتشار و…) ندارند. فروغ فرخزاد ممنوعه است و مجموعه اشعار او تا سالها نمیتواند بهطور کامل مجوز بگیرد. دستهبندی سالهای نخست تا سالها در حوزهٔ ادبیات برقرار است. کسانی که در این سالها میخواهند به شعر بپردازند، قدری بلاتکلیفاند. کمکم نسل تازهای میآید که نه لزوماً میخواهد انقلابی باشد نه مخالف سیاسی یا اپوزیسیون فرهنگی. مسئلهاش شعر است و میخواهد شاعر باشد. اما نمیداند به کدام جریان بپیوندد. پیوستن به یکی در حقیقت معادل حذف دیگری است. نسل نوی شاعران پس از مدتی رفتوآمد میان این دو گروه سرانجام یکی را انتخاب میکنند و در یکی از دو دسته قرار میگیرند. هرچند قرارگرفتن در هر کدام از این دو دسته لزوماً بر مبنای ارزشهای ادبی نیست و بیشتر نوعی تقسیمبندی حلقهای و جریانی است… سالها باید بگذرد تا میان این دو دسته آشتی برقرار شود.