بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
اگر بخواهیم شاعری را به عنوان نماد احساساتگرایی و فراگیری در میان عموم مردم انتخاب کنیم، بیتردید فریدون مشیری بر صدر مینشیند. هنوز هم نزد بسیاری از عموم مردم شعر نو معادل فریدون مشیری و شعر «کوچه» است و عاشقان بسیاری از نسلهای گوناگون شعر را به حافظه سپردهاند.
فریدون مشیری نقطهٔ کمال خطی از عامهپسندی و غلبهٔ احساسات عامیانه در شعر نو فارسی است که از گلچین گیلانی (باز باران با ترانه) آغاز میشود و در شماری از چارپارههای نادر نادرپور و فریدون توللی و پیروان ایشان امتداد مییابد. در حقیقت آنچه اقبال عمومی مییابد، شعرهایی است که با احساسات و عواطف مردم سر و کار دارد، چه چارپاره باشد، چه شعر نو.
فریدون مشیری را عموم مردم به عنوان شاعری نوگرا میشناسند، اما حقیقت این است که تلقی مشیری از نوگرایی در حد کوتاه و بلند کردن مصراعهاست و از نخستین نوگرایان پس از نیما پیشتر نمیآید. اما شعر کوچه نزد عموم مردم به عنوان نمونهای از شعر نو شناخته میشود. با این همه بیانصافی است اگر نگوییم بسیاری از عموم خوانندگان شعر فارسی از طریق شعرهای فریدون مشیری، بهویژه شعر کوچه، با شعر نو پیوند یافتهاند و بعد به سراغ شاعران دیگر رفتهاند. او در شعر نو فارسی همان نقشی را ایفا میکند که ذبیحالله منصوری در ترجمه.
بیان ساده و اغلب مستقیم، آمیخته با تخیل شاعرانه، ارائهٔ پندها و نکتههای حکمتآمیز که گاه به نوعی ادامهٔ ادبیات تعلیمی است، توصیفی که خیلی وقتها آمیخته با اطناب است، استفاده از تصویرهای عینی و ملموس از طبیعت و زندگی روزمره ازجمله ویژگیهای شعر فریدون مشیری است که سبب اقبال عمومی به شعرهای او میشود.
شعر کوچه در سال ۱۳۳۹ در مجلهٔ «روشنفکر» منتشر میشود و بعد در سال ۱۳۴۰ در مجموعه «ابر» میآید. پس از اقبال فراوان به کوچه، نام مجموعه نیز به «ابر و کوچه» تغییر مییابد. کوچه زبان حال عاشقی است که از کوچهای گذر میکند که پیشتر حکایت عاشقانهای آنجا بر او گذشته. شرح گفتوگوهای عاشق و معشوق و حکایت دلدادگی و هجران و جفای معشوق و عاشقی که، در کمال انفعال، جفا و هجران یار را پذیرفته است. همهٔ اینها به احساساتیترین و پراطنابترین شکل ممکن در شعر میآید و سطرهای شعر بلند کوچه را شکل میدهد.
نزدیک به ۶۰ سال از انتشار کوچه میگذرد و هنوز هیچ شعری نتوانسته است به اندازهٔ شعر عاشقانهٔ فریدون مشیری عمومیت پیدا کند.