اسماعیل سعادت از نسل بزرگمردان جامعالاطرافی بود که بیشترشان درگذشتهاند. مثل عباس زریابخویی، ابوالحسن نجفی، رضا سیدحسینی و کمتر از انگشتان یک دست از ایشان باقی ماندهاند، مثل فتحالله مجتبایی، احمد سمیعیگیلانی و محمدعلی موحد.
نسلی که پیش از رواج ویکیپدیا و عمومی شدن بسیاری از دانستهها، معلومات خود را از طریق دایرهالمعارفهایی مثل فرهنگ آثار یا مجلدات نخست دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و دانشنامه جهان اسلام و پیشتر دایرهالمعارف فارسی (مصاحب) آموختهاند، میدانند کسانی مثل زریاب ، سعادت ، نجفی و سیدحسینی چه شخصیتهای دقیقی بودهاند و برای به سامان رساندن هر کدام از دایرهالمعارفها و ویرایش مدخلهای کوچک و بزرگشان چه کوششها کردهاند. حتی حالا هم، پس از عمومی شدن و در دسترس قرار گرفتن بسیاری از دانستهها، هنوز دایرهالمعارفهای گذشته اعتبار و مرجعیت خود را حفظ کردهاند.
اسماعیل سعادت به همراه رضا سیدحسینی ، ابوالحسن نجفی و احمد سمیعی گیلانی، عضو هیأت علمی ۴نفره فرهنگ آثار بودند. «دانشنامه زبان و ادب فارسی» نیز به همت او منتشر شد و نام او بهعنوان سرویراستار این دایرهالمعارف ۷جلدی آمده است. آنچه در همه کارهای او معلوم است سطحی از دقت و پاکیزگی و انتخاب درست و عیار بسیار نوشتههاست که در سالهای اخیر در کمتر مجموعهای به چشم میخورد. دقت او در همه کارهایی که نام اسماعیل سعادت را روی جلد دارد، معلوم است، حتی در مجله معارف که او در سالهای دهه ۶۰ در مرکز نشر دانشگاهی سردبیریاش را بهعهده داشت.
اسماعیل سعادت ۱۲شهریور در ۹۵ سالگی درگذشت. نزدیک به ۷۰ سال از عمر خود را به تدریس ، پژوهش ، ویرایش ، ترجمه و نوشتن گذراند. مثل بسیاری از بزرگمردانی که ذکرشان گذشت، در خلوت به کار خود مشغول بود. نه اهل جلوهگری بود و نه اهل گفتوگو با رسانهها. آثار او در طول این سالها منتشر میشد و اهل فن از کتابهای او بهره میبردند. به بازه زمانی دراز فعالیتهای علمی و ترجمههای او و شمار تجدید چاپهای کتابهایش در سالهای گوناگون که نگاه میکنیم، میبینیم که چند نسل خواننده کتابهای او بودهاند.
در ترجمه آثار فلسفی به زبان فارسی اغلب یا جعل اصطلاحات و شمار واژگان برساخته مترجمان آنقدر زیاد است که خواننده نمیتواند ترجمه را بهراحتی بخواند و درک کند یا آنقدر مغلق و پیچیده و آکنده از واژگان عربی است که باز هم خواننده برای فهم ترجمه به مشقت میافتد. ترجمههای اسماعیل سعادت در نقطه تعادل ترجمه آثار فلسفی به زبان فارسی است. خود او بارها تأکید کرده است که برای ترجمه از واژگان رایج فلسفه بهره برده و بیدلیل اصطلاح جعل نکرده است. در عین حال فارسی او بهقدری پاکیزه و پیراسته است که خوانندگان آثار فلسفی، حتی عموم خوانندگان نیز به راحتی میتوانند ترجمههای او را بفهمند.
تقریباً در مقدمه همه ترجمههای او آمده است که او پس از مبنا قرار دادن یک متن، ترجمههای اثر را به زبانهای دیگر، مثل انگلیسی و عربی هم دیده است و ترجمهاش را با یکی، دو ترجمه دیگر تطبیق داده تا احیاناً چیزی از قلم نیفتد. چنین دقتی حتی در میان استاد بزرگان ترجمه نیز کمنظیر است. اسماعیل سعادت تقریباً که نه، تحقیقاً ۳ زبان فرانسه ، انگلیسی و عربی را بهخوبی میدانست و در زبان فارسی هم از استادبزرگان بود. فارسی پاکیزه او را باید در ترجمهها خواند و به عنوان سرمشق قرار داد. به جز ارزشهای زبانی، شیوه سجاوندی و نحوه استفاده از علائم نگارشی نیز در همه کارهایی که نام او را بهعنوان نویسنده ، مترجم و سرویراستار روی خود دارند، الگو است.
اسماعیل سعادت آثار بسیاری را ترجمه کرد. از کارهایی مثل «شیر و جادوگر» اثر سی. اس. لوییس از سلسله داستانهای معروف به «نارنیا» تا «زندگی میکل آنژ» اثر رومن رولان و «سرود نیبلونگن». اما او را بیشتر بهعنوان مترجم آثار فلسفی میشناسند، آثار ارجمندی مثل اخلاق جورج ادوارد مور؛ فیلسوف بزرگ اخلاق انگلیسی، رساله در اصلاح فاهمه اسپینوزا و ترجمه جلد ششم تاریخ فلسفه کاپلستون به همراه منوچهر بزرگمهر بزرگ و تاریخ فلسفه قرن هفدهم ، هجدهم و نوزدهم از امیل بُریه شماری از آثار بسیاری است که او ترجمه کرده. با اینهمه، نام او بیشتر از هر چیز با ترجمه آثار ارسطو به یاد میآید. «خطابه»، «آثار عُلوی»، «در آسمان» و «در کون و فساد» ازجمله آثار ارسطو است که ترجمه او کمال تجلی این آثار به زبان فارسی است.
در ترجمه فارسی آثار فلسفی، بهویژه در سالهای اخیر، بسیار رایج است که مترجمان همزمان با ترجمه مشغول درک و آموختن متن نیز بودهاند. نتیجه ترجمهها خیلی وقتها فاجعهبار شده و ضعفهای مترجمان در فهم اصل متن به ترجمه نیز راه یافته است، اسماعیل سعادت زمانی به سراغ ترجمه آثار فلسفی رفت که نهایت کمال و پختگی قرار داشت. گستره و گوناگونی دانستههای او بهاندازهای بود که بهراحتی بتواند آثار را ترجمه کند. درک درست او از متنهای فلسفی سبب شد که ترجمههایی خوشخوان و فهمیدنی از آنها بهدست دهد.
نکته دیگری که اسماعیل سعادت را در ترجمه آثار فلسفی از مترجمان قبل و بعد از او متمایز میکند، آگاهی او از فلسفه اسلامی است. ترجمه آثار فلسفی به زبان فارسی، اغلب بدون آگاهی از تاریخ فلسفه اسلامی و دایره واژگان فلسفی که ریشه در سنت فلسفه ایرانی دارند، درست از کار درنمیآید. نحوه بهکارگیری اصطلاحات فلسفه اسلامی در ترجمه آثار، بهویژه آثار ارسطو، نشان میدهد که سعادت فلسفه اسلامی را بهخوبی میدانست. چه در، میان انبوه آثار او ترجمه بخشهایی از «سیر فلسفه در جهان اسلام» اثر ماجد فخری و «مسئله اختیار در تفکر اسلامی» از شیخ بوعمران و «تفسیر قرآنی و زبان عرفانی» از پل لویا نیز به چشم میخورد.
زمان بازنشستگی و سبکدوشی از نوشتن ، ترجمه و ویرایش کی است؟ اسماعیل سعادت تا روزهای آخر عمر دراز خود مشغول کار بود. شماری از آثار ارجمند او زمانی منتشر شدند که او ۷۰ سالگی را سپری کرده بود. ترجمه قرن نوزدهم تاریخ فلسفه امیل بُریه وقتی منتشر شد که او ۹۳سال داشت. همت و خستگیناپذیری او و بسیاری از استادبزرگانی مثل محمدعلی موحد و احمد سمیعی گیلانی که همچنان مشغول نوشتن ، ویرایش و فعالیت علمیاند، مایه رشک همه ایرانیان و دوستداران زبان فارسی است.
طاها ربانی
خداوند رحمتشان کند. نمیدانم مسیر زندگی این بزرگان چطور بوده که توانستهاند به این بزرگی برسند و چرا من با وجود علاقهای که به چنین زندگیای داشتم هیچوقت راه روشنی پیش خودم برای رسیدن به این مقصود نمیدیدم. ترجیح میدهم گناهش را گردن نظام آموزشی بیندازم. تحملش سخت است که خودم را مقصر بدانم.