سبکهای هنری هیچوقت به پایان نمیرسند، اتفاقها و موضوعات نیز همینطور، فقط زاویه دید نقاش و رویکرد او به سبکها و موضوعات تغییر میکند. همینهاست که نقاشی را پایانناپذیر میکند و هنر نقاشی را میتواند تا همیشه امتداد بدهد. نقاش امروز میتواند به سبک نقاشان قرن نوزدهم به اشیا نگاه کند؛ به شرطی که نگاه خود را از صافی تجربهها و آزمون و خطاهای دو قرن گذشته عبور دهد و تصویر تازهای از سبکهای گذشته به دست دهد. روایت این هفتهٔ ما از گالریهای تهران شامل نقاشانی میشود که رویکرد تازهای به موضوعات قدیمی داشتهاند و نقاشیهای متفاوتی را خلق کردهاند؛ از منظرههای شهری تا نماز خواندن.
حرکتها و حالتها و رنگها، به جماعت و فرادا
تصور کنید که نقاشان سالهای پایانی قرن نوزدهم یا سالهای آغازین قرن بیستم از اروپا به ایران یا کشورهای دیگر اسلامی رفتهاند و تصمیم گرفتهاند نماز خواندن مسلمانان را نقاشی کنند. مجموعه نقاشیهای نماز اثر امیرحسین اخوان چنین مجموعهای است و رویکردهای گوناگون نقاشانه را شامل میشود؛ از نقاشیهای امپرسیونیستی که تصویر را از منظره با ضربههای قدرتمند قلممو نقش میکند تا جایی که با استفاده بیشتر از رنگها و حضور آشکار کاردک به نقاشی اکسپرسیونیستی نزدیک میشود.
امیرحسین اخوان که دانشآموختهٔ نقاشی در دانشگاه بوستون است، به ایران آمده و از اتفاق در راهپیمایی ۲۲ بهمن دو سال قبل و نمازجمعه پس از آن شرکت کرده است. حاصل کار، مجموعه نقاشیهایی است که دستکم در میان نقاشان سالهای اخیر نظیر ندارد. توجه به زیباییشناسی حرکتها و حالتهای گوناگون انسان در نماز که ظاهراً بعد گسترش پیدا کرده و متوجه مسجدها و رنگبندیهای معماری مساجد نیز شده است و توجه به هارمونی حرکتها در نماز به شکل فردی و گروهی، نقاشیهای نمایشگاه را شکل داده است. «نماز» مجموعه کاملی است از طراحی و ایده تا اجرا به شکلها و سبکهای گوناگون نقاشانه. نمایشگاهی که به نظرم جا داشته بسیار بیشتر مورد توجه قرار بگیرد اما ظاهراً کسی حوصله نداشته کوچه شیرودی را تا انتها برود و به گالری اعتماد برسد و به تماشای کارهای امیرحسین اخوان بنشیند.
رنگارنگی در میان تیرگیها
«حسی از یک فضا» مجموعه نقاشیهای بهرو باقری از فضاهای شهری تهران است؛ از کوچهٔ خاطرهانگیز لولاگر که این روزها در کانون توجه دوستداران تهران است تا برج میلاد. نوعی از نقاشی شهری که نگاه زیباییشناسانهای به چشماندازهای شهری دارد و تلاش میکند آنها را روشنتر و زیباتر تصویر کند؛ برخلاف بسیاری از نقاشان که نگاه واقعگرایانهتری به تهران دارند یا حتی تصویرشان از تهران قدری رو به زوال است. در نقاشیهای بهرو باقری کمتر اثری میبینیم که در آن خبری از سرسبزی و رنگارنگی و حس زندگی شهری نباشد. انتخاب نقاش اینگونه است و اتفاقا چنین انتخابی سبب میشود نقاشیهای او در میان نقاشیهایی که در این سالها تیرهتر به تهران نگاه کردهاند، بهتر به چشم بیاید.
نقاش در تصویر کردن منظرهها گاه به مرز انتزاع نزدیک شده است. اعتمادبهنفس او در رها کردن قلممو و ترکیب رنگهای گوناگون ستایشبرانگیز است. نمایشگاه حسی از یک فضا در «گالری اُ» دایر است.
تماشای دوباره
خورشیدخانمها و اسبها و شعرهایی که خطاطی شدهاند و خطهایی که شبیه زلف و یال امتداد پیدا کرده و سرکج شدهاند سالهاست که نقاشیهای ناصر اویسی را شکل میدهند؛ نقاشی که نزدیک به نیمقرن است بر همین مدار مشی میکند و جایگاه خود را در میان هنرمندان امروز ایران تعریف و تثبیت کرده است. «نقاشی که شعرهایش را نقاشی میکند» حرف تازهای ندارد و صرفاً تکرار نقاشیهای دورههای گذشتهٔ ناصر اویسی است و فرصتی است برای تماشای دوباره نقاشیهای نقاش پیشکسوت ایرانی.
جلوهٔ غریب رنگها
رضا نصرتی از نقاشانی است که بر مدار طبیعت میگردد. بررسی کارهای او در دورههای گوناگون نشان میدهد که همواره با توجه به جزئیات طبیعت، بهویژه گلها و گیاهان، آثار خود را خلق کرده است. هر چه پیشتر آمده، دقت او در توجه به جزئیات و خلق بافتهای گوناگون براساس این جزئیات بیشتر شده است.
او در نمایشگاه تازهاش «تاغ» که در گالری ساربان دایر است، تابلوهایی به نمایش گذاشته که بر اساس خلق بافتها و ترکیب رنگها خلق شدهاند و فارغ از اینکه نقش گلی در آنها باشد، ترکیببندیهای رنگی خود را دارند و رنگهای غریب آنها نشان میدهد که از دل جزئیات درختها و گلها و گیاهان آمدهاند.
دیگر وجه تمایز نقاشیهای رضا نصرتی رنگهای اوست. البته رنگها هم از طبیعت آمدهاند اما نقاش با ترکیب رنگها و استفاده از آنها به شکل سیر و اغراقشده، جلوهٔ غریب خود را به رنگها داده است. گمان میکنم که نصرتی در نمایشگاه آیندهاش بیشتر از نشانههای طبیعت فاصله میگیرد و به نقاشی انتزاعی نزدیکتر خواهد شد.
تنها در دشت
نمایشگاه «گمگشته در گذار» نشان میدهد که نازنین افشار تجربههای گوناگون را در نقاشی از سر گذرانده؛ از طبیعت تا فضاهای شهری. برای همین میتواند آنها را در کنار هم تصویر کند و تضادی را که میخواهد، نشان دهد. همزمان با این تجربهها احتمالاً سالها درگیر پرتره و تصویر کردن انسان بوده است که آنها در گوشه و کنار قابهایش جا خودش کردهاند. رنگ را بهخوبی میشناسد و آن را متناسب با فضاهای گوناگون بهکار میگیرد؛ هرچند در این نمایشگاه رنگهای سرد غلبه دارند. آنقدر تجربه دارد که میتواند بهخوبی روی بومهای بزرگ کار کند و کنترل بوم را از دست ندهد. نگاهی کمینهگرا دارد و اساساً بهدنبال شلوغ کردن صحنه نیست. نهایتاً دوسهرنگ و دوسهمؤلفه میتوانند همه نیاز او را برای یک بوم بزرگ برطرف کند و…
همهٔ اینها «گمگشته در گذار» را به یکی از بهترین نمایشگاههای این روزها تبدیل کرده است. نمایشگاه تجربههای نقاشی که به سبک شخصی خود دست یافته و یکی از زنان متشخص نقاشی ایران در سالهای آینده است.
همچنان در چارچوب خوشنویسی
شیوهٔ امید خاکباز در نقاشیخط، رسیدن به فرمهای هندسی است، رویکردی که همواره در نقاشیخطهای معاصران اولویت داشته است، با این تفاوت آشکار که او اغلب فرمهای هندسی کامل و چارچوبهای مشخصی مثل دایره را انتخاب کرده است. امید خاکباز در نمایشگاه «دور گردون» که در گالری آتبین دایر است، تقریباً در همهٔ نقاشیخطها کلمهٔ «هو» را نوشته و با تکرار این کلمه آثارش را شکل داده است. اما نکته اینجاست که در کلمهٔ «هو» و فرم هندسی دایره محدود مانده است. کمتر تلاش کرده که قلم را رها کند و در تناسبهای از پیش معلوم به فرمهای تازه برسد. اوج خلاقیت او استفاده از آینه است و یک نقاشی که سماع یک صوفی را با استفاده از همین کلمه تصویر کرده است.
نقاشیخطهای امید خاکباز زیباییشناسی خودشان را دارند، اما مشکل اصلی، محدودیت و از پیش معلوم بودن این زیبایی است. یعنی بهنظر میرسد ذهن هنرمند بیشتر درگیر زیباییشناسی خوشنویسی است تا نقاشی و نتوانسته از چارچوبهای خوشنویسی رها شود. کاش او در تجربههای آیندهاش قدری از فرمهای از پیش تعیینشده فاصله بگیرد و بتواند به فرمهای تازه برسد. اگر به کارهای استادبزرگان نقاشیخط ایرانی مثل محمد احصایی نیز نگاه کنیم، میبینیم که آنها هم اغلب یک کلمه را نوشتهاند، اما خلاقیت و رهایی و اعتمادبهنفس آنها برای رسیدن به فرمهای گوناگون از یک کلمه شاهکارهایشان را پدید آورده است.