چیزی درون سینه او کم بود

«شعری برای جنگ» قیصر امین‎‌‎پور یکی از نخستین شعرهایی است که از ظهور نسل نو شاعران پس از انقلاب اسلامی خبر می‎‌‎دهد

می‎‌‎خواستم
شعری برای جنگ بگویم
دیدم نمی‎‌‎شود
دیگر قلم زبان دلم نیست
گفتم:
باید زمین گذاشت قلم‎‌‎ها را
دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست
باید سلاح تیزتری برداشت
باید برای جنگ
از لوله تفنگ بخوانم
ـ ‎‌‎با واژه فشنگ

شعری برای جنگ شناسنامهٔ شاعری قیصر امین‎‌‎پور است. شعر نه‎‌‎تنها یکی از نخستین سروده‎‌‎های ادبیات جنگ است که هنوز، چهل سال پس از آغاز جنگ تحمیلی، از ماندگارترین آنها محسوب می‎‌‎شود. علاوه بر این، نخستین شعر آزاد بلند یکی از شاعران انقلاب اسلامی است که خبر از ظهور نسل نو شاعران می‎‌‎دهد و مخاطبان حرفه‎‌‎ای شعر و شاعرانی که حالا بیشتر ناظرند و به قول او «از خیل شاعران تماشا» نیز می‎‌‎توانند شعر را بخوانند. شعر تقریباً‎‌‎ همزاد جنگ است و سروده اسفند ۱۳۵۹. بعد در مجموعهٔ شعر «تنفس صبح» (۱۳۶۳) آمده است.

سطر «می‎‌‎خواستم شعری برای جنگ بگویم» که آغازگر شعر است و یک‎‌‎بار دیگر در بند دوم تکرار می‎‌‎شود، فاصله‎‌‎گذاری هوشمندانه‎‌‎ای است که شاعر ایجاد می‎‌‎کند. فاصله‎‌‎گذاری او جلوتر از زمان خود است و فراتر از گفتمان شعر انقلاب و شاعران انقلابی. در عین حال، در خدمت شعر است؛ شاعر به عجز و ناتوانی خود در تصویر کردن آنچه در جنگ گذشته است، اعتراف و تأثیر شعر را دوچندان می‎‌‎کند، آنجا که می‎‌‎گوید:

می‎‌‎خواستم
شعری برای جنگ بگویم
شعری برای شهر خودم ـ‎‌‎دزفول‎‌‎ـ دیدم که لفظ ناخوش موشک را
باید به‎‌‎کار برد
اما
موشک
زیبایی کلام مرا می‎‌‎کاست
گفتم که بیت ناقص شعرم
از خانه‎‌‎های شهر که بهتر نیست
بگذار شعر من هم
چون خانه‎‌‎های خاکی مردم
خرد و خراب باشد و خون‎‌‎آلود
باید که شعر خاکی و خونین گفت

شعری برای جنگ شعر جنگ است نه شعری که بعد پدید می‎‌‎آید و به‎‌‎مرور نشانه‎‌‎ها و دایرهٔ واژگان خود را می‎‌‎یابد و شعر دفاع‎‌‎مقدس نام‌می‎‌‎گیرد. یعنی در مقایسه با دیگر سروده‎‌‎های امین‎‌‎پور مثل «بیا به خانه آلاله‎‌‎ها سری بزنیم» یا «ز جاده‎‌‎های خطر بوی یال می‎‌‎آید» و آنچه شاعران دیگر در طول ۸سال و سال‎‌‎های بعد پدید می‎‌‎آورند، شعر جنگ محسوب می‎‌‎شود. شعر حماسه و تغزل نیست. گزارشگر و عینی است و آکنده از تصویرهای تکان‎‌‎دهنده‎‌‎ای که بعد در شعر جنگ کمتر تکرار شده است، بی‎‌‎آنکه لزوماً از مؤلفه‎‌‎های آشنای شعر انقلاب اسلامی و دفاع‎‌‎مقدس بهره‌ ببرد. راز تک‎‌‎افتادگی شعر در میان شعرهای دورهٔ اول کارنامه امین‎‌‎پور و ماندگاری و عمومیت شعر نیز شاید همین باشد.

اما
من از درون سینه خبر دارم
از خانه‎‌‎های خونین
از قصه عروسک خون‎‌‎آلود
از انفجار مغز سری کوچک
بر بالشی که مملو رویاهاست
ـ ‎‌‌‎رویای کودکانه شیرین‎‌‎ـ
از آن شب سیاه
آن شب که در غبار
مردی به روی جوی خیابان
خم بود
با چشم‎‌‎های سرخ و هراسان
دنبال دست دیگر خود می‎‌‎گشت
باور کنید
من با دو چشم مات خودم دیدم
که کودکی ز ترس خطر تند می‎‌‎دوید
اما سری نداشت
لختی دگر به روی زمین غلتید
و ساعتی دگر
مردی خمیده پشت و شتابان
سر را به ترک‎‌‎بند دوچرخه
سوی مزار کودک خود می‎‌‎برد
چیزی درون سینه او کم بود…
منبع: روزنامه همشهری - ۱۶ آذر ۱۳۹۹

پاسخ دهید