وطن اصلیترین درونمایهٔ شعر شاعران فلسطین بوده است. شاعرانی که سالها وطنی نداشتند و حتی نمیتوانستند وطنشان را در نقشه پیدا کنند چارهای نداشتند جز اینکه به ادبیات پناه ببرند و کاری کنند که نام کشورشان را دستکم از حافظهٔ خوانندگان ادبیات و دفترهای شعر محو نشود. شماری از نامداران نسل طلایی ادبیات فلسطین، مثل غسان کنفانی و محمود درویش و سمیحالقاسم، اغلب متولدان دهههای چهل وپنجاه میلادیاند. در سالهای کودکی و نوجوانی اشغال فلسطین و تشکیل دولت اسرائیل و یومالنکبه را به چشم دیدند و سالهای جوانی را اغلب آواره از اردوگاهی به اردوگاهی و از کشوری به کشوری گذراندند یا در وطنی که نام دیگری یافته بود و آنها شهروندان درجهٔ دو آنجا محسوب میشدند. دهههای هفتاد وشصت میلادی سالهای جوانی و درخشش ادبی ایشان است و شهرتی که در اوجگیری جریانهای اعتراضی و ضدامپریالیستی در جهان عرب و دیگر کشورهای دنیا، به مرور زمان فراگیر میشود و بسیاری از آنها آوازهای جهانی پیدا میکنند.
شهرت و آوازهٔ شاعری مثل مرید البرغوثی از شاعرانی چون محمود درویش و سمیحالقاسم و معین بسیسو کمتر بوده است، اما او نیز از خیل شاعران نسل طلایی ادبیات فلسطین به شمار میرود.
مرید البرغوثی در ۱۹۴۴ در رامالله به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۳ برای تحصیل در رشتهٔ زبان و ادبیات انگلیسی به قاهره رفت. در آستانهٔ فارغالتحصیلی بود که جنگ ششروزه در سال ۱۹۶۷ اتفاق افتاد و باقیماندهٔ سرزمین تکهپارهٔ فلسطین نیز اشغال شد و او دیگر نتوانست به سرزمین مادریاش بازگردد. سالهای بیوطنی را در مصر و کویت و بوداپست گذراند.
مرید البرغوثی در سال ۱۹۷۰ با رضوی عاشور، استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه قاهره ازدواج کرد. تمیم البرغوثی، شاعر و استاد علوم سیاسی، ثمرهٔ ازدواج ایندو است. برغوثی در طول سالها فعالیت ادبی دوازده مجموعه شعر منتشر کرد و مقالهها و جستارهای بسیاری به عربی و انگلیسی نوشت. بیشتر دفترهای شعر او در بیروت و قاهره منتشر شدهاند، ازجمله «فلسطینی در آفتاب» و «زمین اسرار خود را بازمیگوید» و «شعرهای پیادهرو» و «منطق کائنات» و «نیمهشب» و…
از برغوثی به جز شعر، آثاری در حوزهٔ زندگینگاره و جستار نیز بهجا مانده است. در سال ۱۹۹۶ او پس از سی سال دوری توانست اجازهٔ سفر به رامالله را پیدا کند و سرزمین پدریاش را از نزدیک دوباره ببیند. محصول سفر او کتابی است به نام «من رامالله را دیدم» که جایزهٔ ادبی نجیب محفوظ را برای او به ارمغان آورد و به زبانهای دیگری ازجمله انگلیسی و اسپانیایی ترجمه شده است. بهگفتهٔ ادوارد سعید، اندیشمند نامدار فلسطینی، کتاب «یکی از بهترین روایتهای هستیشناختی از بیوطنی فلسطینیان است».
غسان کنفانی (نویسنده و روزنامهنگار و مبارز نامدار فلسطینی) و ناجی العلی (کاریکاتوریست فلسطینی که شخصیت حنظله او شهرت جهانی دارد) در خیال برغوثی او را در سفر به رامالله همراهی میکنند. کوشش او در این کتاب و کتاب بعدیاش «آنجا متولد شدم، اینجا متولد شدم» روایت موقعیتهایی است که وضعیت هویتی فلسطینیان را نشان میدهد. او در یکی از جستارهای خود ماجرای ثبتنام کشور خود را در فیسبوک روایت میکند: «من وجود نداشتم. فهرست را چندینبار بالاوپایین کردم. “اسرائیل” را پیدا میکنم. من از اسرائیل چهارسال بزرگترم. آن زمان، سال ۱۹۴۴، اسرائیلی وجود نداشت… فلسطینیهایی که سرزمینشان را از دست دادهاند کلمات را هم از دست دادهاند. اگر غرب کشور حالا اسمش “اسرائیل” است و شرق آن “کرانه باختری”، فلسطین کجاست؟ هربار که اسم “کرانه باختری” را میشنوم به کثافت زبانی فکر میکنم که باعث نابودی کلمه “فلسطین” شد».
همچنانکه شرح وضعیت دشوار فلسطینیها در وطن اشغالشده و روایت اتفاقهایی مثل بازرسیها و بازداشتهای مکرر مسئلهٔ اصلی او در بیشتر شعرهایش نیز بوده است.
مشکلی ندارم
دستبندی به دستم نیست
هنوز زبانم را خاموش نکردهاند
محکومیتی برایم صادر نشده است….
دیگر لبخند مجری تلویزیون
بیمارم نمیکند
و عادت کردهام
که لباسخاکیها
رنگهایم را
شب و روز بازداشت کنند
برای همین
حتی در استخر هم
کارت شناسایی به همراه دارم
مشکلی ندارم
مرید البرغوثی، سه روز قبل در چهاردهم فوریه، در ۷۷سالگی، در کشور عمان درگذشت. عاطف ابوسیف، وزیر فرهنگ فلسطین در بیانیهٔ مطبوعاتی خود که در روزنامهٔ الهرام منتشر شده است، نوشت: «با رفتن برغوثی، فرهنگ فلسطین و عربی یکی از نشانههای خود و نمادی از خلاقیت و مبارزهٔ فرهنگی ملی فلسطین را از دست داد. البرغوثی از نویسندگان و شاعرانی بود که آثار خلاقانهٔ خود را به دفاع از مسئلهٔ فلسطین و مبارزات و آرمانهای ملت فلسطین و قدس، سرزمین و پایتخت همیشگی فلسطینیان اختصاص داد. با آثار منظوم و منثور او حکایت مبارزه ملی فلسطینیان و اندیشه انسانی ماندگار خواهد شد.»