سالهای دههٔ چهل شمسی سالهای شکوفایی هنر مدرن ایران است. ثمرهٔ سالها آزمون و خطای نقاشان ایرانی، از مدرسهٔ صنایع مستظرفه تا دانشکدهٔ هنرهای زیبا، از هنرمندان جوانی که بهتازگی از اروپا و آمریکا برگشتهاند و درک و دریافتی متفاوت از هنر مدرن دارند تا کتابها و ترجمهها و مکتبهایی که به فارسی ترجمه میشوند و گالریها و حلقهها و گرایشهایی که شکل میگیرند، دست به دست هم میدهند تا دههٔ چهل و سالهای طلایی هنر مدرن ایران شود. ستارههای نقاشی مدرن ایران در آن سالها هریک به شکلی جلوه میکنند؛ مارکو گریگوریان، پرویز کلانتری، پرویز تناولی، غلامحسین نامی، ژازه تباتبایی، بهمن محصص، منیر فرمانفرماییان و… شمار شخصیتهای تابناک هنر در آن سالها آنقدر زیاد است که هنوز هنر مدرن ایران وامدار آنهاست و آنچه در سالهای بعد شکل گرفته را باید ادامهٔ تجربههای ایشان دانست. یکی از این ستارهها مسعود عربشاهی است.
زیباییشناسی هندسه
نمیتوان بیش از نیم قرن آثار هنری مسعود عربشاهی را به چند مؤلفه تقلیل داد و از طریق چند معیار تحلیل کرد اما برای درک هنر عربشاهی باید به چند مؤلفه توجه کرد.
هنر او روایتی مدرن از هنر کهن خاورمیانه است، از هنر ایران در دورههای پیش از اسلام و تمدن عیلامی و منطقهٔ بینالنهرین تا هنر و تمدن باستانی مصر. از خطوط میخی، نقشهای برجسته، نقاشیهای بدوی، تا شکلهای هندسی مثل دایره و مربع. همهٔ اینها ازجمله مؤلفههایی هستند که در آثار مسعود عربشاهی بازتاب یافتهاند. با این تفاوت که عربشاهی با بسط و تکرار شکلها و نقشهای سنتی به فرمهای تازه رسیده است.
او در بسط و تکرار فرمهای تازه تا آنجا پیش میرود که گاه به نقاشی انتزاعی نزدیک میشود و کارها زیباییشناسی تازهای پیدا میکنند آنقدر که میتوان آنها را بهعنوان یک اثر انتزاعی تماشا کرد. نقشهای قدیمی خیلی وقتها شکلی هندسی به کارهای عربشاهی دادهاند. هر چه پیشتر میآییم نظم هندسی کارها آشکارتر میشود. خطها و دایرهها و مربعها فارغ از وجه زیباییشناختی، شکل هندسی به کارهای او دادهاند. از منظری دیگر میتوان او را نقاش زیباییشناسی هندسی دانست.
نحوهٔ استفاده از رنگها وجه دیگر کارهای عربشاهی است؛ رنگهایی که انگار از دیوار غارها و نقشبرجستهها آمدهاند؛ اخراییها، قهوهایها و زغالیها، زردهای مکدر و… نوع استفاده از رنگها وجه اسطورهای کارهای او را بیشتر کرده است. رنگهایی که مسعود عربشاهی در کارهای خود بهکار برده اغلب جزو طیف رنگهای تیره محسوب میشوند. استفاده از رنگهای روشن در نقاشیهای او کم است. اما فارغ از اینکه او چه رنگی بهکار برده، رنگها را اغلب به شکل سیر و اغراقشده استفاده کرده است که حسی کلاسیک را تداعی میکند.
عربشاهی از معدود نقاشانی است که تماشای آثار او در کتابها، کاتالوگها ، مجلهها و سایتها با تماشای آنها از نزدیک فرق میکند. نقاشیهای او پر از جزئیاتی است که هر چه نزدیکتر میشویم همچنان چیزهای تازهای برای کشف شدن دارند و پایانناپذیر بهنظر میرسند و میتواند تماشاگران را ساعتها درگیر کند. وجه رازآمیز کارهای او را نمیتوان انکار کرد؛ چه کارهایی که شکل هندسی در آنها غلبه دارد، چه آنها که به انتزاع نزدیک شدهاند.
نقش برجستههایی که نیستند
مسعود عربشاهی در سالهای طولانی حیات هنری خود، نقشبرجستههای بسیاری را اجرا کرده است. متأسفانه بسیاری از آنها به مرور زمان از بین رفته و تخریب شدهاند. سردر ساختمان «اتاق صنایع و معادن» در خیابان طالقانی، نقشبرجستهٔ دیوار وزارت کشور، نقشبرجستهٔ «آزمایشگاه مکانیک خاک»، نقشبرجستهٔ دیواری در بزرگراه مدرس، نقشبرجستهٔ ورودی سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی و نقشبرجستهٔ ورودی کانون وکلا ازجمله آثاری است که او اجرا کرده. عربشاهی در گفتوگو با آیدین آغداشلو در مجلهٔ «هنر فردا» گفته است: «تقریباً هر کاری که من روی بناهای معماری کردهام از بین رفته. چه کسی فکر میکرد یک کار ۳۰۰متری را که برایش این همه خون دل خوردم، از روی دیوار بزرگراه بکنند و بریزند دور؟ یک سری کار هم چهل سال پیش روی دیوار مجلس کار کرده بودم که همهاش از بین رفت. فقط یکی دو تا کار از آن مجموعه جان سالم به در برده که الان توی مجموعهٔ فرهنگی هنری صبا نگهداری میشود.»
از سازمان بیمهٔ کالیفرنیا تا سالن اجلاس سران
مروری کوتاه بر زندگی مسعود عربشاهی
مسعود عربشاهی در شهریور ۱۳۱۴ در تهران به دنیا آمد. سال ۱۳۳۵ وارد هنرستان نقاشی شد و در طول سه سال شیوههای گوناگون طراحی و ترکیب رنگها و خلق آثار هنری را آزمود. سال ۱۳۴۰ به دانشکدهٔ هنرهای تزیینی رفت. مطالعه و پژوهش دربارهٔ اسطورهها و هنر باستانی ایران و خاورمیانه از این سالها برای عربشاهی آغاز میشود. مسعود عربشاهی علاوه بر نقاشی و مجسمهسازی، در رشتهٔ معماری داخلی نیز تحصیل میکند. نخستین نمایشگاه مسعود عربشاهی سال۱۳۴۱ در «انجمن روابط فرهنگی ایران و هند» برگزار میشود. عربشاهی در خلال این سالها نقشبرجستههایی را سفارش میگیرد و اجرا میکند و چندسالی به استخدام بخش شهرسازی وزارت کشور درمیآید، همچنانکه پیش از ورود به دانشکده نیز یکسالی در وزارت فرهنگ و هنر بهکار مشغول میشود. نخستین نمایشگاه انفرادی او در Soltisitice Gallery پاریس برگزار میشود و بهدنبال آن در نمایشگاهی در موزه هنرهای مدرن پاریس با عنوان هنرهای مقدس شرکت میکند. در طول این سال در دو نمایشگاه دیگر یکی در ایالات متحده آمریکا تحت عنوان نقاشان معاصر ایران و دیگری در گالری سیحون تهران نیز آثاری از خود را بهنمایش میگذارد. از سال ۱۳۵۰ نقاشی را بیشتر جدی میگیرد. سال۱۳۵۱ در نمایشگاه Grand Palais در شهر پاریس شرکت میکند و در نمایشگاه بینالمللی موناکو جایزهٔ نخست نمایشگاه را به دست میآورد. در سال ۱۳۵۳ بههمراه مارکو گریگوریان و جمعی دیگر از هنرمندان «گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان» را بنیان میگذارند.
جستوجو و پژوهش مسعود عربشاهی در هنر و تمدن کهن ایران و بینالنهرین همچنان ادامه دارد. شماری از آثار عربشاهی روایتی از «اوستا» است. به پیشنهاد فیروز شیروانلو از این نقاشیها کتابی سهزبانه فراهم میشود که «اوستا از دیدگاه هنر نو» نام میگیرد. فرهنگسرای نیاوران کتاب را منتشر میکند. آنها که کتاب را دیدهاند، آن را از شاهکارهای عربشاهی و نیز درخشانترین نمونهٔ کتابهای آن سالها میدانند.
مسعود عربشاهی در سالهای پس از انقلاب ابتدا به پاریس و سپس به آمریکا میرود. آنجا نیز نقشبرجستههایی را سفارش میگیرد و اجرا میکند ازجمله برای «سازمان بیمه کالیفرنیا» در شهر ساکرامنتو. در طول سالهای اقامت در آمریکا نمایشگاههایی از نقشبرجستهها و نقاشیهای خود برگزار میکند و در آرتاکسپوها نیز حاضر است.
در سال ۱۳۷۱ به ایران برمیگردد و دو نمایشگاه از آثار تازهٔ خود در گالری سیحون و گالری گلستان برگزار میکند. در همین سالهاست که شهرداری تهران نقشبرجستهٔ بزرگراه مدرس و آزمایشگاه مکانیک خاک را به او سفارش میدهد. پس از آن نقشبرجستهٔ «تالار اجلاس سران کشورهای اسلامی» به او پیشنهاد میشود. در سال ۱۳۷۷ آثار او در گالری برگ و نمایشگاه بازتاب سنت در نقاشی نوگرای ایران در موزه هنرهای معاصر بهنمایش درمیآیند.
در سال ۱۳۸۰ نمایشگاه مرور آثار او در موزهٔ هنرهای معاصر تهران برگزار و همزمان گزیدهای از آثار او در مجموعهای با عنوان «پیشگامان هنر نوگرای ایران» منتشر میشود. در سالهای بعد نیز او نمایشگاههایی از آثار خود در گالریها برگزار میکند و همواره در حراج تهران بهعنوان یکی از اصلیترین شخصیتهای هنر مدرن ایران حضور دارد.
مسعود عربشاهی و سقاخانه؛ تصحیح یک اشتباه تاریخی
مسعود عربشاهی را در تقسیمبندیهای هنر مدرن ایران اغلب یکی از شخصیتهای گرایش سقاخانه میدانند؛ گرایشی که در سالهای میانی دههٔ چهل به نقاشانی اطلاق میشد که با استفاده از المانهای هنر سنتی ایران ازجمله سقاخانه آثار مدرن خلق کردهاند. اما مسعود عربشاهی خود بارها چنین نسبتی را انکار کرده و خود را مستقل از جریانها دانسته است. او در گفتوگو با آیدین آغداشلو در مجله هنر فردا، گفته است: «زمانی که کار خود را آغاز کردم، اصلاً ذهنیتی دربارهٔ این نام نداشتم.» فیروز شیروانلو در نوشتهٔ خود دربارهٔ عربشاهی «بازگشتی خلاقانه به هنر باستانی ایران» گفته است: «عربشاهی را به نادرست در میان نقاشان مکتب سقاخانه – اگر بتوان بدان نام مکتب داد – برشمردهاند. اینگونه اهمالها و غفلتها که عملاً نمایشگر بیتفاوتی و عدمشناخت مسائل هنری است، یکی از علل عمده بلبشوی فضای فرهنگی حاضر بهشمار میرود.» آیدین آغداشلو نیز گفته است آوردن نام مسعود عربشاهی ذیل عنوان گرایش سقاخانه «بیش از هر چیز ریشه در یک تقارن تاریخی دارد.» اما فارغ از این بحثها نمیتوان انکار کرد که رویکرد مسعود عربشاهی به سنت، رویکردی درونی و بسیار ژرفتر و نهادینهشدهتر از بسیاری از همدورههای اوست؛ حتی آنها که ذیل عنوان سقاخانه گردآمدهاند.