کار اصغر فرهادی غافلگیر کردن تماشاگر است بهگونهای که هر چند دقیقه یک بار معادلههای ذهنی او بر هم بریزد و هر آنچه پیشتر در ذهن رشته است، پنبه کند. کار اصغر فرهادی غافلگیرکردن تماشاگر است بهگونهای که درست وقتی میخواهد روی صندلی قرار بگیرد و از تماشای فیلم لذت ببرد حادثهای اتفاق بیفتد و آرام و قرار او برهم بخورد. کار اصغر فرهادی غافلگیرکردن تماشاگر است، آنقدر که تا پایان فیلم همچنان منتظر باشد و آسیبدیده از ضربههای غافلگیریهای مکرر فیلم، سینما را ترک کند. حتی شاید پایان فیلم یکی از ضربههای غافلگیرکننده باشد، بیآنکه داستان لزوماً به سرانجام برسد.
اصغر فرهادی در فیلمهای خود آنقدر غافلگیرانه به سراغ تماشاگر رفته است که گاهی وقتها که قدرت ضربههای غافلگیرکننده به اندازهٔ فیلمهای گذشته نیست، فیلم انگار چیزی کم دارد و تماشاگر راضی از سینما بیرون نمیآید. مسئلهٔ قهرمان، اگر بتوانیم بگوییم مسئلهای دارد، همین است. تماشاگر از اصغر فرهادی انتظار غافلگیریهای بیشتر و ضربههای قدرتمندتری دارد.
سینمای اصغر فرهادی جستوجوی حقیقت است و نسبت میان حقیقت (صدق) و دروغ (کذب) داستان فیلمهای او را شکل میدهند. حقیقت (صدق) همانطور که هست، بیکموکاست، بدون هیچ پیرایهای، عاری از هرگونه دروغ یا ناراستی حتی اگر خیلیخیلی کوچک باشد، دور از هرگونه پنهانکاری و حذف کردن یا نگفتن همهٔ حقیقت. در همین جستوجوست که موقعیتهایی خلق میکند که نسبت آدمها را در مواجهه با حقیقت و بخشهای کوچک و بزرگ و آشکار و پنهان حقیقت نشان میدهد و تماشاگر را به داوری اخلاقی وامیدارد. داوری اخلاقی میان شخصیتها و بخشیدن و تقسیم کردن حق میان شخصیتها دشوارترین مسئلهٔ تماشاگران فیلمهای اصغر فرهادی است و به نظر میرسد نه او را راهی برای رهایی از این جستوجوست و نه تماشاگران را.
دروغی کوچک که پنهان شده است و آنقدر کوچک است که میتواند اصلاً به چشم نیاید، بزرگ میشود، مثل گلولهٔ برفی کوچکی که کمکم تبدیل به بهمنی عظیم میشود و در سراشیبی سقوط غلت میزند و میافتد و همهچیز را نابود میکند. دستوپازدنهای شخصیتها برای درست کردن ماجرا فقط کار را خرابتر میکند و کوششهای آنها برای رهایی از وضعیت دشواری که در آن گرفتار آمدهاند، در همهٔ فیلمهای فرهادی، هیچگاه به نتیجه نمیرسد.
از این جهت قهرمان کار خود را میکند. گوشهای پنهانشده از حقیقت که میتوانست همیشه پنهان بماند آشکار میشود و هر چه آشکارتر میشود پیچیدهتر میشود و موقعیت فرهادیوار را در فیلم خلق میکند و همهچیز را به هم میریزد و بعد تقلاهای بینتیجه است که قهرمان را به جایی نمیرساند و تماشاگر است که مثل همیشه در دل موقعیتی تازه سرگردان است و ناگزیر از داوری.
با این همه، بهنظر میرسد داوری برای تماشاگر قهرمان قدری آسانتر از فیلمهای دیگر فرهادی است و میداند کدام طرف ماجرا بایستد و حق را، پس از اندکی کشوقوس رفتن و تردیدهای اجتنابناپذیر، به چه کسی بدهد. چنان که گذشت پیچیدگی موقعیت قهرمان و قدرت ضربههای غافلگیرکنندهاش به اندازهٔ فیلمهایی مثل «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» نیست و کار تماشاگر در مواجهه با آن راحتتر است.
قهرمان ایرانیترین و احتمالاً عمومیترین فیلم اصغر فرهادی در سالهای اخیر است، نهفقط به خاطر اینکه به جای حومهٔ مادرید یا پاریس در جنوب شیراز اتفاق میافتد یا اینکه کارگردان مثل فیلمهای نخست خود به سراغ طبقهٔ فرودست رفته است که مثل طبقهٔ متوسط آنها را بهخوبی میشناسد، بلکه بهخاطر خلق موقعیتی که برای تماشاگر ایرانی باورپذیرتر است و طرح مناسبات و مسائلی که تماشاگر ایرانی راحتتر میتواند بفهمد و غافلگیریهایی که آنقدر نیست که عموم تماشاگران را سرگردان کند و فرصت نفس کشیدن را از آنها بگیرد. احتمالاً انبوه تماشاگران سینمای فرهادی در اقصینقاط جهان نیز راحتتر قهرمان را میفهمند.
قهرمان، در کارنامهٔ اصغر فرهادی، پایینتر از شاهکارهایی مثل درباره الی و جدایی نادر از سیمین قرار میگیرد اما بیتردید باورپذیرتر از موقعیتهایی گنگ و غریب فیلمهایی مثل «فروشنده» و «گذشته» است.
شناسنامه
کارگردان: اصغر فرهادی
نویسنده فیلمنامه: اصغر فرهادی، با تشکر از سعید فرهادی
بازیگران: امیر جدیدی، محسن تنابنده، فرشته صدرعرفایی، سحر گلدوست، احسان گودرزی، مریم شاهداغی، علیرضا جهاندیده، صالح کریمایی، فرخ نوربخت، محمد عاقبتی و سارینا فرهادی و…
مدیر فیلمبرداری: علی قاضی
تدوین: هایده صفییاری
صداگذار: محمدرضا دلپاک
صدابردار: مهدی صالح کرمانی
طراح گریم: مهرداد میرکیانی
طراح صحنه: مهدی موسوی
طراح لباس: نگار نعمتی
تهیهکنندگان: الکساندر مالهگی، الوویا پره و اصغر فرهادی
رحیم (امیر جدیدی) خطاط و نقاشی که از همسرش جدا شده به علت عدمپرداخت بدهیاش به باجناقش بهرام (محسن تنابنده) به زندان افتاده است. رحیم به مرخصی دو روزهای میآید. او پسری دارد که لکنت زبان دارد و با مربی گفتاردرمانی او فرخنده (سحر گلدوست) قرار ازدواج گذاشته است و…