عکس، نمای بازی از خیابانی دراز را نشان می‌دهد؛ کسی در خیابان نیست، در انتهای کادر، ماشینی نظامی دیده می‌شود و چند سرباز، آرامش و سکوتی که رعب و وحشت را تداعی می‌کند. در عکس بعد، چند اتومبیل در کادر دیده می‌شوند، از پنجره‌های یکی از آنها لوله تفنگی بیرون زده است. در عکس دیگری ۱۵ نفر بر جیپ روباز تابستانی کوچکی نشسته‌اند و می‌روند. عکس بعد شلوغی و به‌هم‌ریختگی خیابان را در رفت‌وآمد ماشین‌‌ها نشان می‌دهد، عکس‌ بعدی عکس ازدحام مردم در خیابان است، تا چشم کار می‌کند جمعیت است که به خیابان آمده. عکس‌ها، روزهای سال۱۳۵۷ را ثبت کرده‌اند؛ تلفیقی از ترس و هیجان، هر روز به خیابان‌ رفتن و تظاهرات‌ کردن، جمع‌ شدن و شعار دادن و فرار‌ کردن؛ روایت روزهایی که مردم برای یک تغییر بزرگ آماده می‌شدند.

عکس بعد تصویر موتورسوارانی است که شاید در لرزش دست عکاس محو شده‌اند. یکی از نشانه‌های‌ عکس‌های انقلابی همین است. گاهی شتاب واقعه آن‌قدر زیاد است که عکاس جا می‌ماند. عکس بعدی از تظاهرکنندگانی است که عکس امام را بر سینه‌هایشان می‌چسبانند. در عکس بعد تظاهرکنندگان از پل کریمخان زند می‌گذرند و پرچم سیاه بزرگی پیش‌ روی تظاهرکنندگان است، با نقشی از ذوالفقار و شعار نصر‌ من‌الله و فتح غریب. عکس‌هایی دیگر از روز ورود امام به تهران است؛ بهشت‌زهرا و ازدحام جمعیتی که برای استقبال آمده‌اند…

سه طبقه عمارت نبشی در خیابان ویلا، آکنده از جمعیتی است که آمده‌اند تا پس از چهل سال عکس‌های کامران شیردل را از سال۱۳۵۷ ببینند. بسیاری برای تماشا آمده‌اند؛ از قدیمی‌ترهایی مثل بابک احمدی و هوشنگ گلمکانی و احمد محیط طباطبایی تا انبوه جوانانی که برای تماشای عکس‌های کامران شیردل آمده‌اند؛ مردی که او را بیشتر با مستندهایش می‌شناسیم.

کامران شیردل در آستانهٔ هشتادسالگی در اتاق شیشه‌ای گالری نشسته است و با بازدیدکنندگان گپ می‌زند و کتاب عکس‌هایش را که همزمان با نمایشگاه منتشر‌ شده برای حاضران امضا می‌کند. چهل سال پس از انقلاب، عکس‌های کامران شیردل که بیشتر او را به‌عنوان مستندساز می‌شناسند، برای نخستین بار به نمایش درآمده است. در نمایشگاهی با عنوان حوالی انقلاب در پرسه‌‌های کامران شیردل.

معماری که از فیلمسازی سر درآورد
کامران شیردل در سال‌های جوانی به ایتالیا رفت تا در دانشگاه رم معماری و شهرسازی بخواند اما سر از فیلمسازی درآورد و به مرکز تجربه‌های سینمایی رم راه یافت و در سال ۱۳۴۳ در رشتهٔ کارگردانی از مرکز تحقیقات سینمایی رم فارغ‌التحصیل شد. او از فیلمسازان بزرگ ایتالیا مثل پازولینی، روسلینی، آنتونیونی، فرانچسکو رزی و… بهره برده است. ثمرهٔ پنجاه سال فعالیت او برای ساختن مستند از زندگی مردم سرزمینش مستندهای بسیاری است که خیلی‌ از آنها مجال عرضه و نمایش درست نیافتند؛ از مستندهای صنعتی مثل «پیکان»، «پلی‌اکریل»و «فولاد مبارکه» گرفته تا مستندهای اجتماعی مثل «ندامتگاه»، «قلعه»و «اون شب که بارون اومد» که مشهورترین مستند اوست و محصول ۱۳۴۶ است اما تا سال ۱۳۵۳ در توقیف ماند تا اینکه در آن سال جایزهٔ بهترین مستند جشنوارهٔ تهران را از آن خود کرد و بعد دوباره به محاق توقیف رفت و تا پس از انقلاب مجال نمایش نیافت.

باید وقایع را ثبت و ضبط می‌کردم
کامران شیردل، عصازنان چرخی در نمایشگاه می‌زند. مقابل عکس‌ها می‌ایستد و از حال و هوای روزهای ثبت عکس‌ها می‌گوید: «خودم را عکاس نمی‌‌دانم. به‌خاطر عشقم به مستندسازی فکر می‌کردم باید وقایع را ثبت و ضبط کنم. گروهی تشکیل داده بودم که آقای محمدرضا اصلانی و محمدرضا مقدسیان و همایون پایور بودند. برای چاپ خیلی از عکس‌ها مجبور شدیم دارو بسازیم و عکس‌ها را در زیرزمین ظاهر کنیم. کداک را بسته بودند. می‌ترسیدم نگاتیوها را به جاهای دیگری هم بدهیم. خودمان ظاهر می‌کردیم». عکس‌های کامران شیردل را باید طفیلی فیلمی دانست که او قرار بوده همراه با گروهش از انقلاب بسازد؛ فیلمی که مثل بسیاری دیگر از فیلم‌های او به سرانجام نرسید.

در متن بودم اما حوالی‌اش انتخاب شده
از او دربارهٔ نام نمایشگاه می‌پرسم که چرا عنوان حوالی انقلاب در پرسه‌های کامران شیردل برای نمایشگاه انتخاب شده است؟ «هر روز صبح عین یک سرباز منظم، واکس‌زده، صبح از خیابان بهار حرکت می‌کردم و پیاده می‌رفتم و دستم را می‌زدم به میدان آزادی و برمی‌گشتم. در طول مسیر هم کار می‌کردم. در بطن قضیه بودم منتها الان حوالی‌اش انتخاب شده. انتخاب دوستان جوان بوده است. عیبی هم ندارد».

عکس‌‌هایی که انتخاب نشده
کامران شیردل از عکس‌های بسیارش از روزهای انقلاب می‌‌گوید؛ عکس‌هایی که خیلی از آنها برای این نمایشگاه انتخاب نشده است؛ «عکس‌‌هایی دارم که در این نمایشگاه نیامده. صبح روزی که پادگان‌‌ها سقوط کردند. ما طبق برنامهٔ قبلی تهران را بین خودمان تقسیم کرده بودیم. عشرت‌آباد به من افتاده بود؛ به‌دلیل شناختی که به این منطقه داشتم. ساعت چهار صبح بالای سقف خانه‌ای رفتم که مشرف به آن منطقه بود و غروب از آنجا آمدم پایین. عکس‌های بی‌نظیری دارم. چون عکاسی آنجا نبود و غارت پادگان‌ها اتفاق حیرت‌انگیزی بود. هیچ‌کدام از آن عکس‌ها انتخاب نشد ولی بعضی از عکس‌ها را انتخاب کردند که من چیزی از آن نمی‌فهمم، یعنی تمنیات مرا برآورده نمی‌کند. منتها انتخاب دوستان جوان من در گالری بوده است و به آن احترام می‌گذارم.»

به جرأت می‌گویم این عکس را دوست ندارم
برگ‌های زرد چنار بر پیاده‌رو ریخته است. جمعیت در آن طرف خیابان است و عکاس از برگ‌ها عکس گرفته است؛ عکسی که پرسش بسیاری از بازدیدکنندگان را برانگیخته است. اما کامران شیردل می‌گوید که چنین عکسی اساساً از عکس‌‌هایی نبوده که آگاهانه گرفته باشد؛ «در انقلاب‌ها پیش می‌آید. دوربین را شارژ می‌کنید اما موقعیت‌‌هایی پیش می‌آید که باید فرار کنید یا به جای دیگری بروید. دستتان به شاتر می‌خورد و دوربین عکس می‌گیرد. این یکی از آن عکس‌ها بود. با نهایت جرأت می‌‌گویم که این عکس را دوست ندارم. احسان رسول‌اف و گروه خودشان که آدم‌های فرهیختهٔ جوانی بودند سلیقهٔ دیگری داشتند به عکس و دنبال دید دیگری در عکس‌های من بودند. خیلی برایم عجیب بود که این عکس را انتخاب کردند اما به احترام دوستان که به این عکس علاقه داشتند با انتخاب آن مخالفتی نکردم.»

طرف هیچ گروهی نبودم
نکته‌ای که عکس‌های کامران شیردل را از سایر عکاسان ایرانی و خارجی که انقلاب را به ثبت رساندند متمایز می‌کند بی‌طرفی او و روایت صادقانهٔ او از انقلاب است؛ «طرف هیچ گروه خاصی نبودم ولی بدیهی است که ما چپ بودیم. منظورم این نیست که کمونیست بودیم. دیدگاه‌‌های چپ‌گرایانه داشتیم و مخالف رژیم شاه بودیم ولی چون آن زمان هنوز درک دقیقی از اسلام نداشتیم کار خودم را می‌کردم. آنچه را می‌دیدم ثبت کردم. پلاکاردهای غالب، پلاکاردهای اسلامی بود. دومین پلاکاردی که ممکن بود به چشم بخورد مال مجاهدین بود که کمتر بود و کمتر شد. روزهای اول شریعتی بیشتر بود و بعد کمتر شد. چون گرایش خاصی به ماجرا نداشتم ضبط می‌کردم که بعدها کسی مثل شما که درک این مسائل را دارد تشخیص بدهد. یعنی شما می‌بینید که چه نیروهایی بوده‌اند و کدام‌ بیشتر و کدام کمتر است.»

مردم به من پناه دادند
کامران شیردل از همدلی و همراهی مردم در روزهای انقلاب می‌گوید؛ «سر سفره تمام مردم غذا خوردم. به من پناه دادند. نگه‌ام داشتند. مرا بردند به پنجرهٔ پشتی‌خانه‌شان و گفتند از اینجا می‌توانی فیلم بگیری. همبستگی مردم در آن زمان بی‌نظیر بود. امروز که به آن فکر می‌کنم اشکم درمی‌آید. الان خیلی عوض شده. سه-چهار بار مرا گرفتند به کلانتری بردند. عجیب است که افسر کلانتری نوار فیلم را از دوربین درآورد و به آن نور داد و به سربازی که مرا گرفته بود گفت می‌بینی که روی این هیچ چیز ضبط نشده و دوربین را به من برگرداند و گفت برو. من اصلاً ماندم چه بگویم. کلک بامزه‌ای زد برای اینکه مرا از شر سربازی که دستگیرم کرده بود خلاص کند.»

دو از سی‌و‌شش
بخشی از عکس‌های نمایشگاه، نگاتیوهایی است که شیردل پس از چاپ آنها را علامت‌گذاری کرده است. حالا در اندازه‌های بزرگ منتشر شده و به نمایش درآمده‌اند؛ تصویرهایی که جلوه‌ای متفاوت به نمایشگاه داده‌‌اند. «خیلی سختگیر بودم. ممکن بود از ۳۶ عکس دوتایش را انتخاب کنم. پس از چاپ کانتکت‌ها عکس‌ها را علامت‌گذاری می‌کردم. آنهایی را که نمی‌خواستم خط می‌زدم. چاپ این‌ها ایده قشنگ آقای رسول‌اف بود. من چنین ایده‌ای به ذهنم نرسیده بود.»

دور این عکس‌ها را خط کشیده بودم
شاید پرسشی که برای بسیاری از بازدیدکنندگان مطرح است این باشد که چرا عکس‌ها پس از چهل سال تازه منتشر شده‌اند؛ «اصلاً در طول این سال‌ها ذره‌ای به انتشار عکس‌ها فکر نمی‌کردم. چهل سال شوخی نیست. اما دور این‌ عکس‌ها را خط کشیده بودم. اگر می‌خواستم فکر کنم چهل سال صبر نمی‌کردم. در این دوره‌ها بیکاری‌هایی داشتم که شما فکرش را نمی‌کنید اما هیچ‌وقت تلاش نکردم این عکس‌ها را منتشر کنم تا از آن منفعتی ببرم. الان هم به‌خودم اجازه نداده‌ام که از گالری بپرسم عکس‌ها را چقدر قیمت‌گذاری کرده‌اند. به صداقتشان ایمان دارم.»

تأکید بر حضور مردم
محمد فرنود، عکاس نام‌آشنای سال‌های انقلاب و جنگ یکی از بازدیدکنندگان نمایشگاه است. او در گفت‌و‌گو با همشهری دربارهٔ عکس‌ها می‌گوید: «چیزهای یونیکی در این عکس‌هاست. از یک نگاه کاملاً متفاوت ماجرا را روایت کرده است. عکس‌های آقای شیردل هم ارزش تاریخی و مستندگونه دارند، هم از نظر هنری ارزشمندند. عکاس در جاهایی بوده است که کمتر عکاسان دیگر آنجا حاضر بوده‌اند. من هم در زمان انقلاب عکاسی می‌کردم اما عکاسانی مثل شیردل بسیار پیشروتر بودند. شک ندارم عکس‌هایی هست که در این نمایشگاه به نمایش درنیامده‌اند. چیزی که عکس‌های کامران شیردل را متفاوت می‌کند مردمی‌ بودن عکس‌ها و تأکید بر ثبت حضور مردم در ماجراست. فرنود همچنین ارائهٔ خوب عکس‌ها را ستایش می‌کند و می‌گوید: «عکس‌ها خیلی خوب چاپ شده و در نمایشگاه به‌خوبی ارائه شده است. چهل سال از این عکس‌ها می‌گذرد و چاپ عکس‌ها با این کیفیت کار دشواری است».

منبع: روزنامه همشهری - ۱۳ آذر ۱۳۹۷

پاسخ دهید