وقتی از نقاشیخط سخن میگوییم و خوشنویسانی که به مرور از چارچوب سنتی خوشنویسی فاصله میگیرند و میکوشند تا خط را به نقاشی نزدیک کنند و به شکلهای تازه برسند، نامهای زیادی به میان میآید؛ چه آنها که از سنت خوشنویسی ایرانی میآیند، چه آنها که از نقاشی به سراغ خوشنویسی رفتهاند اما بیتردید کسی که نقاشیخط را در دورهٔ معاصر به کمال رسانده و هم دوستداران خوشنویسی و هم دوستداران هنر امروز ایران بیش از هر کسی دربارهٔ او اتفاق نظر دارند، محمد احصایی است.
نقاشی خط محصول غلبهٔ رفتار بصری در خوشنویسی است. هنرمندان در نقاشیخط میکوشند تا از چارچوب سنتی خوشنویسی فراتر بروند و به شکلهای تازهای در ترکیب خطوط با همدیگر برسند. کلمه و سطر بهعنوان اصلیترین بخش خوشنویسی موضوعیت ندارد. سطر و کلمه و حتی حرف جزیی از یک کل است که در خدمت کلیت اثر قرار میگیرد و تکرار حروف یا کلمهها یا مجموعهٔ خطوط در ترکیب با هم اثری تازه میسازند.
از سوی دیگر ظهور نقاشیخط- به شکل امروزی- محصول سالهای پس از شکلگیری و تثبیت نقاشی مدرن در ایران است؛ زمانی که هنرمندان جوان ایرانی که اغلب در فرنگ هنر و نقاشی آموختهاند به ایران برمیگردند و ریشههای هنر ایرانی را در دل سنت جستوجو میکنند و گرایشهای متفاوتی مثل سقاخانه شکل میگیرد. حسین زندهرودی خط و حروف فارسی را دستمایهٔ خلق تابلوهایی میکند که شهرت جهانی مییابند. فرامرز پیلارام نیز در جستوجوی زیباییشناسی تازه به سراغ خوشنویسی میرود. اما وجه تمایز آثار هنرمندانی مثل رضا مافی و محمد احصایی و حتی فرامرز پیلارام با حسین زندهرودی آنجاست که هنرمندان دسته اول در خوشنویسی ریشه دارند و آثارشان بهعنوان شکلی نوآورانه از خوشنویسی ایرانی به رسمیت شناخته شده است و هنرمندی مثل حسین زندهرودی بیشتر در میان نقاشان قرار میگیرد.
خاستگاه محمد احصایی نیز خوشنویسی است. او از شهر خوشنویسان بزرگ میآید؛ از قزوین که شهر میرعماد و عمادالکتاب و درویش عبدالمجید طالقانی بوده و خوشنویسی در آنجا ریشهای دیرینه دارد. محمد احصایی از سنت خوشنویسی ایرانی آغاز میکند و در این سنت به استادی میرسد، بعد کمکم تجربههای نوگرایانهٔ خود را آغاز میکند.
محمد احصایی تا سالها بر مداری میگردد که رضا مافی ترسیم کرده. آزمونها و خطاهای نخست او در چارچوب تجربههای اولیهٔ نقاشی خط قرار میگیرد. او کمکم از این چارچوب فاصله میگیرد و با جرأت و اعتماد به نفس، کارهای خود را روی بومهای بزرگ اجرا میکند و شکلهای تازهای خلق میکند که نوآوریهای تازه در هنر معاصر است. هر چه محمد احصایی پیشتر میآید، ارزش و اهمیت فرم برای او بیشتر میشود. درهمتنیدگی خطوط در آثار او بهگونهای است که هر اثر شکلی تازه مییابد و خیلی وقتها تابلوها به شکلهای انتزاعی میرسند.
محمد احصایی حالا هشتادسالگی را گذرانده است. روزهای پایانی سال گذشته نمایشگاهی از آثار او برپا شد؛ هنرمندی که کارهایش آوازهٔ جهانی دارد و یکی از نمادهای هنر ایران است. با این همه، او هیچگاه خوشنویسی را رها نکرده و هنرمندی است که هم خوشنویسان امروز ایران او را به استادی پذیرفتهاند و هم دوستداران هنر مدرن خلاقیتهای یگانه او را میستایند.
در جستوجوی ریشههای نقاشیخط میتوان به گذشته دورتر رسید؛ به سیاهمشقهای میرزا غلامرضا اصفهانی و میرزا رضا کلهر. هنرمندان از زمانی در تکرارها و آزادیهایی که سیاهمشقها به ایشان میداد توانستند به شکلهایی تازه برسند . شاید بعدها بود که هنرمندان سالهای بعد متوجه ارزش و اهمیت فرمها در سیاهمشقهای به جا مانده از گذشتگان شدند.
اما آغازگر اصلی نقاشیخط رضا مافی است؛ خوشنویسی که نخستین نمونههای نقاشیخط در دوره معاصر در آثار او دیده میشود. او را نخستین خوشنویسی میدانند که بر بوم نقاشی خط نوشته است. شاید پیشتر نیز هنرمندانی دست به این کار زده باشند، اما سکه آغاز نقاشیخط به نام رضا مافی ضرب خورده است. دوره کار هنری رضا مافی کوتاه بود. مرگ زودهنگام او سبب شد که او نتواند کار خود را به کمال برساند اما نام او بهعنوان آغازگر تحول در خوشنویسی امروز جاودانه خواهد ماند.
دوره «اسمای ازلی» یکی از مهمترین دورههای کارهای محمد احصایی است که از میانههای دهه۵۰ آغاز میشود و تا امروز ادامه دارد. کلمه «الله» و «لا اله الا الله» محور آثاریاند که در این دوره خلق میشوند. آثار این دوره در نهایت کمینهگرایی و انتزاع خلق میشوند.
در آثار کمینه گرای محمد احصایی خبری از شلوغی و ازدحام و درهم تنیدگی خطوط نیست. اما فرمهای انتزاعی همان است و همان تأثیر شگرف را دارند.