وضعیت اجتماعی فرهنگی همواره تابعی است از شرایط سیاسی. سیاست است که میزان آزادیهای اجتماعی را تعیین میکند و خلاقیتهای ادبی همواره در پرتو آزادیهای سیاسی اجتماعی شکل میگیرند.
نمیتوان دربارهٔ جریان تجددخواهی ادبی در سالهای مشروطه نوشت و تجددخواهی سیاسی و میل عمومی به تغییر و امیدها و انگیزهٔ اجتماعی حاصل از مشروطه را نادیده گرفت. در پی تجددخواهی و تغییر شرایط سیاسی است که جریانهای نوگرای ادبی رونق میگیرند و نخستین شاعران نوگرا در گوشه و کنار ایران سربرمیآورند.
در مقابل سالهای پس از کودتای ۱۲۹۹ سالهای یأس و سرخوردگی سیاسی و اجتماعی و خاموشی حرکتها و جریانهای ادبی است. سالهای حکومت رضاخان است. نوگرایان یکی پس از دیگری قربانی میشوند. شمار مجلهها به حداقل میرسد. آزادیهای سیاسی اجتماعی بهمرور بسیار کمتر از همیشه میشود. در چنین شرایطی امیدی به ادبیات نیز نمیتوان داشت.
آزادیهای سیاسی اجتماعی سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ مدیون از بین رفتن دیکتاتوری سالهای رضاخانی است. شاهِ جوان هنوز قدرت ندارد و پایههای حکومت خود را مستحکم نکرده است. کشور چندپاره است و در اشغال قوای روس و انگلیس. اما در پی شکلگیری فضای باز سیاسی و اجتماعی روحیهٔ عمومی بهتر است و میل به تغییر و امید اجتماعی بیشتر.
سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ سالهای رونق نوگرایی ادبی است. نوگرایان یکی پس از دیگری سر برمیآورند. شاعران جوان، نیما یوشیج را که در سالهای گذشته اغلب در فقر و فراموشی سر کرده، کشف میکنند و به عنوان پیر و پیشکسوت نوگرایان قدر و منزلت مییابد. در مقابل شاعرانی که نوگرایی را در قالبهای سنتی دنبال میکنند، نیز منظمتر و متشکلتر به فعالیت خود ادامه میدهند. حتی جدالهای بیپایان میان نوگرایان و کسانی که نوگرایی را در قالبهای سنتی دنبال میکنند، نیز نشانی است از رونق ادبیات.
اگر شعر نو فارسی را به چند دوره تقسیم کنیم، سالهای پس از مشروطه سالهای نخستین تجربههای نوگرایانه است و سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ سالهای ظهور دوباره و تثبیت شعر نو. حتی شعر شکست در سالهای پس از کودتا نیز تتمهٔ نوگرایی در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ است. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شعر نو به محاق میرود تا سالهای دهه ۴۰ شمسی که جریانهای تازه سربرمیآورند.