از میان هنرمندان نامدار ایرانی در عرصههای بینالمللی، انگشتشمارند کسانی که همهٔ حیات حرفهای هنریشان در خارج از ایران بوده باشد، آنجا آغاز کرده باشند و همانجا به شهرت رسیده باشند. در میان این انگشتشماران سیا ارمجانی یکی از نامدارترینهاست. سیا ارمجانی بیشتر از اینکه ایرانی باشد، هنرمندی آمریکایی است. سیاوش ارمجانی (یا آنگونه که خودش دوست داشت سیا ارمجانی) در سال ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد و در بیستسالگی به آمریکا مهاجرت کرد. آنجا در رشتههای فلسفه و انسانشناسی و ریاضیات درس خواند اما سرانجام سر از معماری و مجسمهسازی درآورد و فعالیت حرفهای خود را از سالهای پایانی دههٔ چهل (دههٔ ۶۰ میلادی) آغاز کرد.
وجه اهمیت ارمجانی کوشش برای عمومی کردن هنر و کاربردی کردن آن در زندگی روزمره است. بخش عمدهای از کوششهای هنرمندان امروز، از نقاشی تا مجسمهسازی و معماری، کوشش برای چنین اتفاقی بوده است، اما بیتردید سیا ارمجانی یکی از موفقترین نمونههای چنین رویکردی است. آثار او از زندگی روزمره میآیند و در گوشهای از زندگی روزمره قرار میگیرند، بیآنکه تمایز غریبی داشته باشند یا وصلهای ناجور بهنظر برسند.
سیا ارمجانی هنرمندی چندوجهی است که رویکرد خلاقانهٔ خود را همزمان در معماری و مجسمه و چیدمان پی میگیرد. اساساً در مرز میان اینسه قدم میزند. نمیتوان گفت کارهای بزرگی که در محیطهای بیرونی اجرا کرده، لزوماً معماری است، همچنانکه کارهای کوچک او که بهنوعی مجسمه محسوب میشوند، نمونههای کوچکی هستند از آثار بزرگ و قابلیت اجرا در اندازههای بزرگ در محیطهای بیرونی دارند. تغییرات او در اجزای آثار و شکل اجرای آنهاست که حس چیدمان به آثار او میدهد.
دوستداران هنرهای تجسمی بیشتر علاقهمند آثار کوچک او هستند؛ پیکرهها و مجسمههایی کوچک که شبیه مجسمههای انتزاعی یا صورتگرایانه نیست و جزئی از زندگی روزمره است. بسیاری از آثار سیا ارمجانی حول محور خانه میگردد. مجسمههای او خانههای کوچک و بزرگند که در طول سالها هرکدام را به شکلی متفاوت خلق کرده است. او زیباییشناسی خود را در سادگی جستوجو میکند و خطوط و شکلهای منظم هندسی. کمینهگرایی و کوشش برای خلق اثر از حداقلها وقتی کنار سادگی مواد و پسزمینههای ساده قرار میگیرد، زیباییشناسی ویژهٔ او را خلق میکند. به اینها اضافه کنید بازیگوشیهای اندک و بسیاری را که در چارچوبهای هندسی آثار خود انجام میدهد. تکهای از خانه مثلاً پله یا تخت یا صندلی را انتخاب میکند و در نمای بیرونی یا داخلی خانههای بدون دیوار و پنجرهای که از بیرون پیداست قرار میدهد. حس کامل خانهای که اجزای اندکی از آن پیداست و انگار همین اجزایند که خانه را شکل میدهند و برای یک خانهٔ کامل کفایت میکنند. انتخابهای او از اجزایی که حس زندگی و حضور انسان را در خانه تداعی میکند نیز جالب توجه است. گاه یک کلاه نشانهٔ حضور انسان است، گاه بالشهای کوچک. حتی رنگها را هم بسیار ساده انتخاب میکند و حداقلی به کارها میافزاید و با رنگ کردن متفاوت هر تکه حس متفاوتی را خلق میکند.
شهرت عمومی سیا ارمجانی بهخاطر آثار بزرگی است که اغلب در محیطهای بیرونی اجرا کرده است، مثل مشعل المپیک آتلانتا و برج پل و جزیرهٔ استین در نیویورک و میز پیکنیک برای هووسکا بیلسا در اسپانیا و پل جورج سیمل در استراسبورگ فرانسه و… او مشعل المپیک آتلانتا را بهجای ورزشگاه اصلی المپیک، در فضای عمومی شهر آتلانتا اجرا کرد. یکی دیگر از مشهورترین آثار او پل بر فراز درخت است که زیر پل بروکلین اجرا کرده است.
سیا ارمجانی دربارهٔ هنر عمومی و رویکرد خود در هنر عمومی گفته است: «هنر عمومی برای خود هنرمند نیست، برای دیگران است. قرار نیست سلیقهٔ شخصی هنرمند را برآورده کند، بلکه باید به نیازهای دیگران پاسخ دهد. هنر عمومی قرار نیست بیم و امیدهای هنرمند را بیان کند، بلکه باید به دیگران شادابی و نشاط ببخشد. قرار نیست شخصیتی اسطورهای از هنرمند به نمایش بگذارد و مردم در مقابل آن احساس حقارت کنند، بلکه باید حس تعالی و شکوه به مردم بدهد. هنر عمومی قرار نیست که میان فرهنگ متعالی و عموم مردم فاصله بیندازد، بلکه باید هنر را به عرصهٔ عمومی بکشاند و هنرمند نیز یکی از عموم مردم شود. منظور از واژهٔ هنر در عبارت “هنر عمومی” نه کارهای عظیمالجثهای است که در میدانهای بزرگ شهری قرار میگیرد، نه آثاری که قاب میشود و به دیوار آویخته میشود؛ هنر عمومی هنری است که عموم تجربهاش کنند.»
زیباییشناسی امروز در طراحی محیطی مجموعهای است از چندین دهه کوششهای هنرمندان برای خلاقیت و سادگی و تغییر مرزهای زیباییشناسی از جزئیات کوچک در خانهها تا عمارتهای بزرگ در شهرها. سیا ارمجانی یکی از مهمترین هنرمندان در تغییر این زیباییشناسی است.
سیا ارمجانی چندان اهل حضور در مجامع و محافل هنری نبود. عکسهای اندکی از او موجود است. کارهای او بودند که جای خالی او را پر میکردند. موزهٔ متروپلیتن نیویورک در روز هفتم شهریور از درگذشت او در مینیاپولیس خبر داد. آثار او در بسیاری از موزههای بزرگ دنیا مثل متروپلیتن نیویورک، موزه هنرهای مدرن نیویورک (MOMA)، موزه گوگنهایم، گالری ملی آمریکا و انستیتوی هنر شیکاگو نگهداری میشود.