مستند «آقامرتضی» از زندگی شهید سیدمرتضی آوینی محملی ساخته است برای تسویهحسابهای سیاسی و بیان حرفهایی که به ذائقهٔ فرصتطلبان امروز خوش بیاید و رضایت معاونتها و ریاستهای در سایه را جلب کند. پس اگر شخصیتهای موردبحث، امروز موردتأیید و پسند سازندگان باشند به مهربانی و اغماض از خطاهایشان میگذرد و اگر امروز مغضوب باشند خطاهایشان بزرگ و ماجراهای سادهای که ممکن است در هر دورهای اتفاق بیفتد به اندازهٔ جنایتهای نابخشودنی تصویر میشود. اگر ماجرایی در زمان وزارت علی لاریجانی اتفاق افتاده باشد، وزیر ارشاد میشود وزیر دولت سازندگی و نامی از او به میان نمیآید اما اگر این اتفاقها در وزارت ارشاد دولت سالهای جنگ و دورهٔ اول دولت سازندگی پیش آمده باشد، عکس سیدمحمد خاتمی و سیدمحمد بهشتی و دیگر مدیران دورهٔ آنها بر صفحه نقش میبندد. ماجرا همینقدر ناجوانمردانه و مبتذل است؛ کوشش برای بازخوانی تاریخ بر اساس اتفاقهای امروز.
سازندگان مستند «آقامرتضی» نه درکی از مناسبات و معادلات وزارت ارشاد در سالهای دهههای شصت و هفتاد دارند، نه تفاوت فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی و محمد هاشمی را میدانند و نه درک روشنی از تفاوت مسیح مهاجری و محمدعلی زم امروز با سالهای پایانی دههٔ شصت و سالهای آغازین دههٔ هفتاد دارند. هدف نوعی تسویهحساب و بازخوانی تاریخ بر اساس منافع شخصی است و بس و برای رسیدن بدین مقصود از هر حربهای بهره میبرند؛ چه مستندهای قدیمیتر مثل «مرتضی و ما» و «روایت راوی» و «انحصار ورثه» که بدون اشاره و ذکر منبع در جایجای مستند از آنها استفاده شده، چه تکههای نشستها و جلسههای دیگری که معلوم نیست از کجا آمده. سازندگان حتی جای شخصیتهای خوب و بد قصه را نیز بر اساس دیدگاه امروزی خودشان عوض کردهاند، مثلاً مهدی نصیری شخصیت مثبت داستان شده و مسیح مهاجری شخصیت منفی، در حالی که رفتار هر دو روزنامهٔ کیهان و جمهوری اسلامی با آوینی منتقدانه بوده است. یا مثلاً محمدرضا شهیدیفر که از برگزارکنندگان اصلی همایش سینمای ایران بوده بهعنوان دوست آوینی جلوی دوربین میآید و جزئیات همایش را روایت میکند اما از آنجا که قصد مستند خلق جدالی میان آوینی و روشنفکران است، بقیهٔ دانشجویان حاضر در جلسه ذیل عنوان روشنفکران غربزده منکوب میشوند.
اما در تغییر نقش دوستان و دشمنان آوینی در مستند «آقامرتضی» حکایت محمدعلی زم، رئیس حوزه هنری در دهههای شصت و هفتاد، فرق میکند. سازندگان مستند برای تخریب محمدعلی زم همهٔ جد و جهد خود را بهکار گرفتهاند. شماری از حاضران در مستند که خیلیوقتها متناسب با تغییرات زمانی دیدگاههایشان را عوض کردهاند، جلوی دوربین نشستهاند و از مصایب مدیریت حوزهٔ هنری در دورهٔ محمدعلی زم و اختلافهای او و آوینی گفتهاند، انگار یادشان رفته که خودشان تا چند سال بعد از شهادت آوینی از ابواب جمعی حوزهٔ هنری و نویسندگان سوره و نقد سینما و ادبیات داستانی و گاه ستایشگران محمدعلی زم بودهاند. سازندگان مستند تا آنجا پیش رفتهاند که حتی عکس فرزند محمدعلی زم را که به تازگی اعدام شده نیز در تیزرهای تبلیغاتی مستند آوردهاند بلکه بتوانند مرزهای بیانصافی را جابهجا کنند.
روایت تاریخ با تسویهحسابهای شخصی و گروهی و فرقهای و جناحی، بنا بر خوشامد روزگار، فرق میکند. سیدمرتضی آوینی پس از کوچ نسل اول هنرمندان از حوزهٔ هنری (محسن مخملباف و سیدحسن حسینی و قیصر امینپور و…) عملاً به مرور زمان در جایگاه مغز متفکر حوزهٔ هنری قرار گرفت و توانست خلأ نظریهپردازی و رهبری را در حوزهٔ هنری و جریان ادبیات هنر انقلاب اسلامی پر کند. مجلهٔ سوره، مجلهٔ ادبیات داستانی، سورهٔ سینما که بعدها به نقد سینما تبدیل شد، مدرسهٔ فیلمنامه، دفتر مطالعات دینی هنر و… از جمله مجلهها و مجموعههایی هستند که سیدمرتضی آوینی سنگبنایشان را نهاد و بسیاری از آنها پس از شهادت او به بار نشستند. اگر تفویض اختیار و بسطید آوینی از سوی محمدعلی زم نبود، شاید هیچکدام اینها اتفاق نمیافتاد. اما مستند آقامرتضی به تفصیل به هیچکدام از ایناتفاقها نمیپردازد چرا که مسئلهاش بیشتر از اینکه روایت زندگی و کارنامهٔ آوینی باشد، روایت حاشیههایی است که فقط سازندگان مستند اجازه یافتهاند آنها را در پربینندهترین ساعت شبکه سوم سیما برای نخستینبار پخش کنند، مثل ماجرای غزاله علیزاده و فرهاد مهراد. اگرنه مستند آقامرتضی میتوانست به زندگی او در سالهای دههٔ شصت سری بزند و کمی دربارهٔ شکلگیری کتابهایی مثل «توسعه و مبانی تمدن غرب» و جلد نخست «آینه جادو» و تغییر دیدگاههای او در سالهای بعد تأمل کند. اما از بخشهای جدیتر حیات فکری آوینی سرسری گذشته است. حتی سرک کشیدن سازندگان به زندگی مرتضی (کامران) آوینی در دهههای چهل و پنجاه نیز سطحی و مبتذل است و چیزی از دیدگاههای او روایت نمیشود و دو دهه زندگی او به هیئت متفاوت و یک ماجرای عاشقانه و سیگار و… تقلیل مییابد.
فقدان سیدمرتضی آوینی کمکم دارد سیساله میشود. در طول این سالها نمایندگان حلقههای گوناگونی که حول محور او جمع شده بودهاند، هر کدام روایت خود را از زندگی و شخصیت او به دست دادهاند و تقریباً همهشان داعیه ارائه روایتی جامع از شخصیت او داشتهاند. روایتهایی که گاه تفاوتهای بسیاری با هم دارد. بخشی از تفاوتها به شخصیت سیدمرتضی آوینی برمیگردد؛ شخصیتی که مجموعهای از چیزهای به ظاهر متناقض را در خود گرد آورده بود و مجموعهای از آدمهای متناقض در او به نقطهٔ وحدت میرسیدند. شخصیتی که همیشه در حال جستوجو و در مسیر شدن بود و در نهایت گمشدهٔ خویش را جایی خارج از زندگی روزمره یافت و به بیابانهای فکه رفت و به شهادت رسید.
شاید زمانی برسد که روایتی از زندگی و شخصیت سیدمرتضی آوینی ارائه شود که مورد اتفاق همهٔ طیفهای گوناگون دوستان و دوستداران او باشد، اما مستند «آقامرتضی» قطعاً جزء گزینههای نخست نخواهد بود.