مجموعهٔ احمدرضا احمدی همواره میتواند از مجموعههای برگزیدهٔ سال باشد؛ چراکه هنوز هست و چراغ شعر را از ۵۷ سال پیش تا امروز روشن نگه داشته است؛ چنانکه در نامه به منوچهر یکتایی، شاعر و نقاش بزرگ ایرانی که امسال درگذشت، میگوید حالا پنجاه کتاب شعر دارد. امسال سه کتاب از احمدرضا احمدی منتشر شده است؛ «بادها بر بستر کلمات میدوند»، «با چتر شکسته در باران» (هر دو از نشر اتفاق) و «در پایان شب خاکستری» (نشر چشمه) تا شمار کتابهای شعر او به ۵۳ برسد.
خوانندگان شعر او که در سالهای اخیر بیشتر از گذشته شعر میگوید به جویندگانی میمانند که شعرها را میکاوند تا به سطرهای درخشان احمدرضایی برسند و هیچگاه بینصیب نمیمانند. آنجا که میگوید:
من رستگاری را
در نگاه کردن
به گلهای نرگس میدانستم
یا
اما ما هنوز آماده نبودیم
سیبها در زوال خاکسترها
گم شوند
شعرهایی که از اشیا و اتفاقها و کلمههای ساده شروع میشود؛ از روزمرههایی که فقط در کلمههای او میتوانند لباس شعر بپوشند؛
صبح که از بستر برمیخیزیم
چای دم میکنیم
نان از شب مانده را
گرم میکنیم
عاجزیم از تفسیر آینده
«بادها بر بستر کلمات میدوند» در شعرها و سطرهای بسیاری روایت دلهرههای شاعر است که در سالخوردگی رنگی دیگر یافتهاند:
چگونه باید یاد حریقهایی را
که هفتهها و ماه را خاکستر میکند
از حافظهام رها کنم
دیوار اتاقم
ناگهان در رنگ آبی سقوط میکند
و من صدای موجهای دریا را
بهروشنی میشنوم
یا
در این جهان
آسودگی گم است
فقط دلتنگی و تنهایی ابدی
رایگان در اختیار
همه ما خواهد بود
خیلی وقتها انگار زبان حال این روزهای ماست که شاعر کاهنانه پیشبینی کرده:
دامنهٔ سکوت ما
به پهنای آسمان است
و دردهای ما بیگمان
تا پایان خیابان بیانتهای تاریک
ادامه خواهد داشت
یا
ساعتی به سپیده مانده بود
حسرتها، فرجامهای بیفرجام
دوباره در تقویم دیواری
جوانه زدند
ما دیگر تسلیم بودیم
اما شعر احمدرضا احمدی همیشه به امید ختم میشود تا دریچهای باشد برای نفس کشیدن و گذراندن روزهای دشوار: