برگهای خشک سوزنی، کاج کف گالری را پوشاندهاند و زیر پاهای بازدیدکنندگان خشخش میکنند. از همان بدو ورود معلوم است که با نمایشگاهی متفاوت مواجهیم. در چوبی قدیمی، دومین اتفاق متفاوت نمایشگاه است. عجیبتر از آن جمجمههایی است که در کنار در ریخته. شعر ورودی نمایشگاه چنین است: «بوی سوختن میآید/ خاطراتی آشنا زبانه میکشد آرام/ و خاکسترها را باد با خود خواهد برد». «باغ سوخته» نمایشگاه نقاشی و چیدمان است و چنانکه از نامش پیداست قرار است روایتگر باغی باشد که سوخته است. نقاشی بزرگی از تنهٔ درخت، نقاشیهایی از باغ در آینههایی زنگار گرفته، پیکرههای درختهایی که از دیوار آویزان شدهاند… باغ بزرگ قدیمی پر از درخت و پرنده دیگر نیست و از آن تنها برگهای خشکیده و تنهٔ درختها و خاطرههایی دور ماندهاند.
سهگانهٔ باغها تکمیل شده است
«باغ سوخته» سومین نمایشگاه از مجموعه باغهای سپیده سحر است. او در گفتوگو با همشهری میگوید: «نمایشگاه اولم “باغ پنهان” بود، باغ پنهان را با الهام از باغ مادربزرگ و خاطرههای کودکام نقاشی کردم؛ نقاشیهایی رئالیستی با رنگ روغن که سعی کردم خیلی به طبیعت نزدیک باشد. نمایشگاه دومم “مرثیهای برای یک باغ” بود؛ تلفیقی از چیدمان و نقاشی. هفده تنه درخت که از سقف آویزان شده بود. باغ سوخته سومین نمایشگاه از این مجموعه است». باغ سوخته نیز تلفیقی از چیدمان و نقاشی است. از نقاشی گاو و تنهٔ درختها تا عناصری که کارکرد چیدمانی دارند مثل برگها، جمجمهها و در. در باغ در ابتدای نمایشگاه به نوعی حکم در ورودی به باغ را دارد؛ «روی در باغ، شمارهٔ تخلیه چاه را نوشتم تا نشان دهم ما با اشیای ارزشمندی که از گذشته آمدهاند چگونه رفتار کرده و زیباییشان را چطور خراب میکنیم.»
خاطرههایی که مخدوش شدهاند
اما متفاوتترین بخش نمایشگاه تصویرهایی است در قابهایی از آینه. نقاشیهایی در آینههایی که زنگار گرفته و مخدوش شدهاند؛ تصویرهایی از باغی زوال یافته که دور به نظر میرسند، خیلی دور. «اینها تصاویری است که بیشترشان را خودم عکاسی کردهام. با چاپ خاصی عکسها را روی بوم آوردم و بعد روی این عکسها نقاشی کردم و بعد آینههایی جلوی آنها گذاشتم که بخشهایی از جیوههای آینه را پاک کردم؛ یعنی شما اگر آینهها را بردارید با نقاشیهای کامل مواجه میشوید» قاب کردن نقاشیها در آینههای مخدوش سبب شده است که نقاشیها نیز مخدوش شده به نظر بیایند. درست شبیه عکسهایی که به مرور زمان خوردگی پیدا کردهاند یا شبیه خاطرههایی که به مرور زمان تصویرشان در ذهن کمرنگ شده است و به یاد نمیآید. باغ سوخته روایت زوال است. روایت طبیعتی که به مرور از بین میرود و فراموش میشود و آینهها از این جهت جزو درخشانترین کارهای نمایشگاه به شمار میروند چرا که زوال را به روشنی تداعی میکنند.
کیارستمی عکسهای سوختهاش را دیده بود
یکی از بخشهای جالب نمایشگاه، کتاب عکس عباس کیارستمی از طبیعت است. بخشهایی از عکسها نیز سوزانده شدهاند. «کیارستمی کاری را که با کتاب عکس او کرده بودم دیده بود و دوست داشت. پیش از نمایشگاه دومم این کار را به او نشان داده بودم. قرار بود به نمایشگاه “مرثیهای برای یک باغ” بیاید. حیف که دیگر نیست.»
دوست دارم باغهای خودم را خلق کنم
سپیده سحر میگوید که سومین نمایشگاه پایان نمایشگاه باغها نخواهد بود و باغ همچنان دستمایهٔ اصلی کارهای او خواهد بود. «دوست دارم باغهای خودم را خلق کنم. شاید در نمایشگاههای بعدی با استفاده از آهن و ماشین و ابزارها و اشیای دنیای امروز که دیگر همه جا را احاطه کرده است باغی بهوجود بیاورم»؛ باغی که نشانههای آن در این نمایشگاه نیز پیداست. به نظر میرسد سپیده سحر از نوعی نقاشی رئالیستی آغاز کرده و هر چه بیشتر میگذرد جهان او بهعنوان یک هنرمند کاملتر میشود؛ جهانی که دیگر بازنمود طبیعت نیست بلکه روایت زوال است و در پلههای بعد شکلگیری جهانی تازه که بر اساس زیباییشناسی ویژه هنرمند و با کنار هم قرار دادن تکههای جهان گذشته شکل گرفته است.
نمایشگاه «باغ سوخته» از دوم آذر در گالری شیرین آغاز شده و تا چهاردهم آذر ادامه خواهد داشت.