نزد بسیاری همهٔ شعر، غزل و همهٔ غزل، عاشقانگی است و شرح عاشقی و ستایش معشوق و گلایه از جفای او و سوز و گداز عاشق در غم فراغ و… در میان غزلسرایان عاشق روزگار ما، در چارچوب زیباییشناسی شعر سنتی، رهیمعیری صدرنشین است. شاعری است از گذشتهها که چندسال یا چنددهه یا چندسده دیرتر ظهور کرده و فارغ از جدالهای کهنه و نو، در غزل عاشقانهٔ سنتی که خود را تا روزگار معاصر کشانده است، میدرخشد. طیفهای گستردهای از خوانندگان شعر فارسی که هنوز شعر را به سبک و سیاق سنتی دوست دارند، در میان معاصران رهی را برگزیدهاند.
راه رهی از ملکالشعرا بهار و پروین اعتصامی و دیگر شاعران سنتی قبل و بعد از او جداست؛ نه قصیدهسراست، نه معلم اندرزگوی ادبیات، نه شاعر دربار. او تغزل را برگزیده است و در همهٔ شئون و حالات شاعری است تغزلی. از این جهت فقط شهریار میتواند همارز او باشد.
رهی سوگوار خویش است و در میان معاصران کسی به اندازهٔ او بر خویش سوگواری نکرده. او از شعر سنتی سوز و گداز را گرفته و استاد مرثیهخوانی و گلایه از جفای یار است. رهی طالب آملی است، وحشیبافقی است، کلیم کاشانی است، صائب تبریزی است و سوز عاشقانهٔ شعر همهٔ شاعران پیش از خود را به امروز آورده است.
زبان رهی ساده است و عاری از پیچیدگیهای شعر سنتی. لذا هم لذت شعر شکوهمند فارسی را به خواننده میدهد و هم او را درگیر پیچیدگیهای شعر سنتی نمیکند. دستور زبان غزلهای او به شکل طبیعی کلام نزدیک است و مجموعهٔ اینها سبب مقبولیت بیشتر شعرهای او شده است.
شمار غزلها و تصنیفهای او که از طریق آواز به گوش عموم رسیده بسیار است و بیتردید دلیل دیگری است در شهرت و اقبال عمومی به غزلهای او، مثل «یاد ایام» و «کاروان» و «سوزد مرا، سازد مرا»، «حاصل عمر» و مشهورتر از همه تصنیف جاودانهٔ «شد خزان».
بیش از ۵۰ سال از درگذشت محمدحسن معیری ملقب به رهی میگذرد و هنوز «سایه عمر» که گزیدهٔ غزلهای اوست و «دیوان کامل رهیمعیری» مکرراً چاپ میشود و خوانندگان بسیار دارد.