نگاهی به پنج نمایشگاه تجسمی در گالری‌های تهران

جایی میان انتزاع و کارکرد و معنا

سه رویکرد به مجسمه‌
سرها از وسط نصف شده‌اند؛ در مجسمه‌ای به جای سری که نیست، گنجشک نشسته، در مجسمه‌ای دیگر، دو آدمک کوچک مچاله. در اثری مجسمه‌ای شبیه به بودا به جای سر نشسته و در اثری دیگر هم دو شاخ در جای خالی سر درآمده‌اند و… قدرت‌الله عاقلی، مجسمه‌سازی صورت‌گراست. تلقی او از مجسمه، مثل بسیاری از مجسمه‌سازان، سنتی است و همچنان صورت‌ها در مجسمه‌های او حرف اول را می‌زنند. هرچند که کوشش بسیار کرده تا رویکرد متفاوتی به ‌صورت‌ها داشته باشد و همواره به جای آنها چیزی جایگزین کند که معنایی متفاوت به مجسمه‌ها ببخشد. همچنان‌که در نمایشگاه سالانه‌ای که از مجسمه‌های دیگران گرد می‌آورد نیز همین رویکرد اولویت دارد؛ رویکردی که اتفاقاً برای عموم تماشاگران جذاب است.  کتاب «سایه در باد» (گزیدهٔ آثار او) را که تورق می‌کنیم نیز همین رویکرد را می‌بینیم؛ مثلاً مجسمه‌ای که تصویرش بر جلد کتاب نشسته، پیکری است که نیمه‌ٔ بالایی صورت را ندارد و به جای آن دو کبوتر بر شانه‌های مجسمه نشسته‌اند. نمایشگاه تازه‌ای از مجسمه‌های قدرت‌الله عاقلی این روزها در باغ آرت‌سنتر دایر است.

از سوی دیگر، نمایشگاه دیگری نیز همین روزها در گالری اعتماد دایر است که دقیقاً در نقطهٔ مقابل مجسمه‌های هنرمندی مثل قدرت‌الله عاقلی قرار دارد. مونا پاد به‌عنوان مجسمه‌سازی پیشرو، از تلقی سنتی از مجسمه و توجه به‌ صورت فاصله دارد و کمتر نشانه‌ای از ارجاع به جهان بیرون در مجسمه‌های او دیده می‌شود. او جهان‌بینی خودش را دارد و پیکره‌هایی خلق می‌کند که از دنیای درون او می‌آید. مجسمه‌های او خودبسنده‌اند و تناسب و زیبایی خودشان را تعریف می‌کنند. چیزی فراتر از صورت‌های از پیش تعیین‌شده، با تناسب‌های غریب و نامأنوس که بیننده اگر بخواهد به‌دنبال نشانه‌ها و ارجاعات بیرونی در مجسمه‌های او باشد، باید هزار جور فکر کند و احتمالاً کمتر به نتیجه برسد. تنها می‌تواند از زیبایی غریب مجسمه‌ها لذت ببرد.
مونا پاد یکی از بهترین شاگردان پرویز تناولی، مجسمه‌ساز جهانی ایران‌ است اما در عین حال از معدود مجسمه‌سازانی است که از زیر سایهٔ استاد درآمده و به بیان ویژهٔ خود در مجسمه دست یافته است.


مجسمه‌سازی امروز ایران خیلی وقت‌ها در این دو مسیر جداگانه حرکت کرده است؛ یا آنقدر آشکارا معناگرا بوده که چیز زیادی برای کشف تماشاگران نداشته یا آنقدر دور از معنا که حتی شاید تماشاگران جدی‌تر هنرهای تجسمی نیز نتوانسته‌اند آنها را دریابند و به آنها نزدیک شوند. حد وسط این دو رویکرد را باید سومین نمایشگاه گروهی ابژه در فرهنگسرای نیاوران دانست که هم به وجه کارکردگرایانهٔ مجسمه‌ها فکر کرده‌اند، هم تلاش کرده‌اند پیوندهایی میان آثار و زندگی روزمره برقرار کنند. درست است که نمایشگاه ابژه مجموعه‌ای از ذهنیت‌های هنرمندان گوناگون است و مجالی برای عرضهٔ رویکردهای متفاوت به مجسمه و طبیعتاً یافتن مجسمه‌های متفاوت در این میان آسان‌تر است، اما رویکرد کلی هنرمندان نمایشگاه رویکردی کارکردی و غیرانتزاعی است. توجه به جزئیات اشیای زندگی روزمره مثل صندلی و تلاش برای خلاقیت و کشف‌های تازه در همان چارچوب و در نتیجه خلق پیکره‌های تازه ستودنی است.


بر مدار سیاه‌مشق
(نمایشگاه نقاشیخط‌های حمیدرضا قلیچ‌خانی. گالری فرمانفرما)

مشکل حمیدرضا قلیچ‌خانی، مثل بسیاری از هنرمندان عرصهٔ نقاشی‌خط، اینجاست که تلاش می‌کنند یک کلمه را به شکل ثابتی بنویسند و در این تکرار به فرم‌های تازه برسند؛ یعنی همچنان ذهنیت خوشنویسی و سیاه‌مشقی در آنها غلبه دارد. رنگ‌ها فقط به رنگارنگی آثار کمک می‌کنند اما وجه نقاشانهٔ نقاشی‌خط در آثار ایشان مفقود است. حال آنکه شاید بهتر باشد که خلاقیت خود را بر نوشتن کلمه به شکل‌ها و در اندازه‌های گوناگون متمرکز کنند یا به شکلی که ترکیب مجموعهٔ کلمه‌ها با هم به‌دست می‌دهند، بیشتر توجه کنند. اتفاقی که در اندکی از آثار او در نمایشگاه فعلی‌اش در گالری فرمانفرما مشاهده می‌شود، مثل اثری که با استفاده از بریدهٔ روزنامه‌ها خلق کرده است.

فرصتی برای دیدار
(نمایشگاه نقاشی‌های فرشید ملکی. گالری هور)
گالری هور را باید جایی برای نمایش آثار هنرمندان پیشکسوت دانست؛ هنرمندانی که میانسالی را گذرانده‌اند و جایگاه تثبیت‌شده‌ای در هنر امروز ایران دارند، اغلب صاحب سبک به شمار می‌روند و تجربه‌های اندک و بسیاری در تدریس هنرهای تجسمی و نقاشی نیز داشته‌اند؛ دایرهٔ نسبتاً محدودی که هرچند وقت یک‌بار تکرار می‌شود. پس از نمایش آثار سیدمهدی حسینی نوبت به نمایش نقاشی‌های فرشید ملکی رسیده است. احتمالاً بعد از یک دوره نیز ممکن است نوبت نمایش دوبارهٔ آثار حسینعلی ذابحی و یعقوب امدادیان برسد. فارغ از ارج و قربی که هنرمندانی مثل فرشید ملکی یا سیدمهدی حسینی به‌ دلیل سابقهٔ طولانی تدریس و روشن نگه‌ داشتن چراغ هنرهای تجسمی در سال‌های گذشته در ایران دارند، مسئلهٔ نمایشگاه‌های گالری هور این است که نشانی از انتخاب در آثار نمایشگاه به چشم نمی‌خورد. نمی‌توان گفت که نمایشگاه فعلی فرشید ملکی، نمایش دوره‌ای از آثار اوست و با نمایشگاه قبلی‌اش در گالری هور تفاوت دارد. حتی می‌توان جای آثار دو نمایشگاه را با هم عوض کرد و اتفاقی نیفتد. همچنان‌که بعضی از آثار این نمایشگاه ممکن است در نمایشگاه قبلی نیز آمده باشند. نمایشگاه‌های اینچنینی بیشتر مجالی است برای دیدار هنرمندان پیشکسوت و هنرجویان جوان سال‌های دور که از نقاشان حرفه‌ای امروز ایران به شمار می‌روند. کاش هنرمندان پیشکسوت و نگارخانه‌های معتبری مثل هور، قدری به روزآمد‌شدن‌های هنرمندان و نگارخانه‌های دور و برشان توجه کنند تا به نگارخانه‌های خارج از جریان رایج هنرهای تجسمی تبدیل نشوند.

منبع: روزنامه همشهری - ۲۸ مهر ۱۳۹۸

پاسخ دهید