مجید قیصری یکی از داستاننویسانی است که از دل جنگ برآمده است؛ نویسندهای که با نوشتن داستان کوتاه جنگی کار خود را آغاز کرد و خیلی زود به نویسندهای جدی و حرفهای تبدیل شد. داستانهای کوتاه او نمونههای درخشان ادبیات جنگ به شمار میروند.
قیصری سالها تلاش کرد تا در حوزهها و قالبهای مختلف آثار گوناگونی ارائه کند. گاه از داستان کوتاه سراغ رمان رفت و گاه از داستانهایی که در امروز اتفاق میافتد رفت سراغ داستانهای تاریخی. بسیاری از مجموعه داستانها و رمانهای او از آثار قابل توجه و شاخص ادبیات داستانی سالهای اخیر به شمار میروند؛ از داستانهایی که بعدها در مجموعه «سه دختر گلفروش» گرد آمد تا «طنابکشی» و «دیگر اسمت را عوض نکن» و «شماس شامی».
سراغ مجید قیصری رفتیم تا ببینیم روزگار آقای نویسنده چطور میگذرد.
«زبور یحیی» خیلی وقت است تمام شده
مجید قیصری را همه بهعنوان نویسندهای شاد و سرزنده میشناسند. نویسندهای که با بیش از پنجاه سال سن، از بس پرانرژی است و همیشه مشغول تجربههای تازه، هنوز بهعنوان نویسندهای جوان شناخته میشود. اما از نویسندهٔ سرزندهٔ همهٔ این سالها خبری نیست. قیصری میگوید: «دو رمان دارم که خیلی وقت است تمام شده اما ذوق و شوقی برای ویرایش نهایی آنها ندارم. رمانی دربارهٔ سهروردی به نام “زبور یحیی” و رمان دیگری به نام “گور سفید” که در دورهٔ معاصر اتفاق میافتد. شاید هر کدام یکی-دو هفته بیشتر وقت نخواهند برای نهایی شدن اما انگیزهای برای این کار ندارم.»
اینکه نویسندهای با انگیزه و انرژی مجید قیصری هم حال و حوصله نوشتن و تمام کردن کارهایش را ندارد، قدری عجیب است. قیصری میگوید: «تیراژ کتاب خیلی کم شده و کارهای قبلی هنوز در چاپ اول مانده است. حقالتألیف کتابها کم است و کتابی که نویسنده چند ماه درگیر آن است، حقالتألیفی ندارد که معیشت نویسنده با آن بگذرد. تیراژ پایین ذوق و شوقی برای آدم باقی نمیگذارد. حقیقتش اوضاع نشر را که میبینم خیلی دست و دلم به کار نمیرود. حتی مجلهای هم نیست که آدم دلش خوش باشد کتابها آنجا دیده شود یا بهطور جدی نقد میشود.» وضعیت ناخوشایند نشر و شمارگان بسیار کم کتاب همهٔ نویسندهها را افسرده کرده است، یک جور افسردگی مسری که روزبهروز نویسندگان بیشتر به آن مبتلا میشوند و مجید قیصری نیز به آن دچار شده است.
مجید قیصری میگوید در این سالها بیشتر روی فیلمنامه کار کرده است: «بیشتر در این ایام روی فیلمنامه کار کردهام. چند طرح در حوزههای مختلف نوشتهام. یکی-دو کار مربوط به سالهای پس از جنگ است و یکی-دو کار دینی هم نوشتهام. امیدوارم یکی از آنها بهزودی به فیلم تبدیل شود. دستکم اوضاع سینما بهتر از کتاب است و حتی یکی از این فیلمنامهها هم به نتیجه برسد آنقدر میشود که بتوان با آن مدتی را سر کرد.»
کارگاههای داستان فرصتی است برای نفس کشیدن
مجید قیصری معمولاً در سالهای گذشته کارگاههای داستان زیادی در شهرهای مختلف برگزار کرده است. از او دربارهٔ کارگاههای داستانش میپرسم. میگوید: «یک دورهٔ ۱۲ جلسهای داستان در قم داشتهام که امروز جلسهٔ آخر آن برگزار میشود. یک دوره هم در مؤسسهٔ «شهرستان ادب» دارم که با بچهها مشغول بررسی داستاننویسان فارسی هستیم. از جمالزاده و هدایت شروع کردهایم و الان مشغول مطالعهٔ آثار نویسندگان پیش از انقلاب هستیم. احتمالاً بعد از عید به سراغ نویسندگان سالهای پس از انقلاب میرویم.» قیصری دربارهٔ کارگاههایش میگوید: «کارگاهها فضای تازهای است وسط کارهای نوشتاری؛ فرصتی است برای نفس کشیدن و دیدار و گفتوگو با جوانترهایی که میخواهند داستان بنویسند و بخوانند و از ادبیات لذت ببرند.»
از اسماعیل کاداره تا پیمان اسماعیلی
ویژگی دیگری که قیصری را از نویسندههای همنسلش متمایز میکند، مطالعهٔ بیوقفه است. کمتر اثر شاخصی در حوزهٔ ادبیات داستانی هست که قیصری آن را نخوانده باشد: «بهتازگی مجموعهٔ داستان “همین امشب برمیگردیم” از پیمان اسماعیلی را خواندهام. رمان “هرس” اثر تازهٔ نسیم مرعشی را شروع کردهام و فصل اول آن را خواندهام. شروع رمان بسیار خوب بود. کار دیگری که خواندم و بسیار به دلم نشست داستان بلندی بود از اسماعیل کاداره به نام “مهتاب”؛ کاری که نزدیک به ۱۰۰ صفحه است. از آن کتابها بود که اولش خیلی سخت پیش رفت اما پایانش حیرتانگیز و درخشان بود. اثر دیگری که قبل از این کتاب از کاداره به فارسی ترجمه شد هم خیلی خوب بود؛ رمان “عقاب”. این کتاب هم حجم کمی دارد اما بسیار زیباست.»
با مجید قیصری خداحافظی میکنیم به امید اینکه بهزودی خبر اتمام ویرایش نهایی و انتشار رمانهایش را به ما بدهد.