آینه
سنگ رودخانهام
آب از سرم گذشته
روی برگهای جدا شده تقویم
صدف پیچ پیچم
دریایهای و هوی
پشتِ سرم
و فریاد بادی که مرا برد
هنوز توی گوشم هست
بوتهٔ پاییزم
ریختهام روی زمین و نیمهٔ دیگرم
دل داده به خاک
باغچهات را رها کنم
زمین پایین میافتد
باد اگر دوباره مرا ببرد
تو از کجا بدانی بهار شده یا نه؟
اصلاً رختآویز اتاق توام
که بارانیات شانههای امن گریه است
وقتی کنج اتاق سرد و به انتظار قدمهایی
که بپوشاند این همه تنهایی عریان را
میدانم رهایم نمیکنی
آینهام
بیفتم از دستت
هزار تکه میشوی
دستم را بگیر
▫▫▫
کم نیستند شاعرانی که در دهههای هفتاد و هشتاد آغاز میکنند. نیز کم نیستند آنها که درگیر جریانها و حلقهها میشوند و شعرشان قرار است نمونهٔ عملی و مصداق بارز نظریههایی باشد که در حلقهها ارائه میشود. شاعرانی که به لطف حلقهها و رسانههایشان برکشیده میشوند و تا زمانی که آنها دایرند زنده میمانند و بعد خیلی زود فراموش میشود.
اما انگشتشمارند کسانی که هم به جریانها آگاهند و از تحولات شعر غافل نیستند و هم جوهر شعر را فراموش نکردهاند و میدانند شعر فارغ از شکلها در معنا اتفاق میافتد و شکلها فقط میتواند به کمک شعر بیاید. پس به جای آنکه تمایز را در برونهٔ شعر جستوجو کنند، به درونهٔ شعر میروند و جهان خود را خلق میکنند.
گراناز موسوی روایتگر تغزل فراموششده به زبان امروز است. او در جستوجوی جوهرهٔ تغزل است پس عاشقانههایی بهدست میدهد که طیفهای گوناگونی از خوانندگان شعر مخاطب او قرار میگیرند، بهویژه در سالهای پس از دوم خرداد که جامعه دگرگون شده و به جستوجوی شعری تازه است.
تغزل او تغزلی است که نه میخواهد هنجارشکن باشد، نه عریان و بیپرده یا بهتر است بگوییم او به زبانی دست پیدا میکند که از بیان مستقیم میپرهیزد و چه هنگامی که میخواهد شعر عاشقانه بگوید چه هنگامی که میخواهد شاعری معترض باشد، از شاعرانگی کوتاه نمیآید.
گراناز موسوی فروغ دهههای هفتاد و هشتاد است و بیآنکه مقلد فروغ باشد، مثل او دغدغههای ازلی ابدی مثل عشق و مرگ را در زندگی روزمره جستوجو میکند.
شعر او هر چه بلندتر میشود بیشتر شعرهای فروغ را تداعی میکند، اگرچه خیلی زود جهان خود را میسازد. شعر او مثل شعر فروغ زنانه است و مرکز ثقل شعر را زنانگی تشکیل میدهد چه آنجا که میخواهد شاعری اجتماعی باشد، چه آنجا که روایتگر سفر است، چه آنجا که به خاطرههای کودکی برمیگردد یا از گذر سالها خبر میدهد.
از سه مجموعه شعر او «پابرهنه تا صبح» اقبال بیشتری یافته و ستایش بسیاری را برانگیخته است. مجموعهای که بسیاری از شاعران سالهای دهه هشتاد، خاصه زنان شاعر، تحتتأثیرش بودهاند.