شعر از زبان فخیم هزارسالهٔ خود فاصله می‌گیرد

آشنایی با ادبیات اروپا و ترجمهٔ شعر اروپایی به زبان فارسی و تأثیر شاعران و تجددخواهان ادبی یک‌ طرف ماجرای شکل‌گیری شعر نو است. طرف دیگر ماجرا به تحولات سیاسی اجتماعی سال‌های پایانی قرن سیزدهم و انقلاب مشروطه برمی‌گردد و شعرهایی که در حال و هوای انقلاب سروده می‌شود.
آگاهی نخبگان و تهییج عموم برای انقلاب به شیوه‌های گوناگون صورت می‌گیرد. روزنامه‌ها و سرمقاله‌های آتشین، نطق‌های رسمی و سخنرانی‌های عمومی، درس‌های مدرسه‌های جدید و قدیم، حلقه‌های روشنگری پنهان و محفل‌های کافه‌ای آشکار، کتاب‌های تألیفی و ترجمه‌ها بخش عمده‌ای از آگاهی‌بخشی را به دوش می‌کشند. اما سهم شعر نیز در این میان چندان کم نیست که هنر ملی ایرانیان است و عموم مردم دوست می‌دارند و زود در خاطر جاخوش می‌کند.
شعر فارسی در سال‌های مشروطه بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ خود کارکرد سیاسی اجتماعی پیدا می‌کند. شعر دورهٔ مشروطه برای تأثیرگذاری بیشتر بر توده‌ها به زبان مردم کوچه و بازار سروده می‌شود. واژگان زندگی روزمره، گاه به طنز و گاه به جد، به شعر راه می‌یابند. به جز اینها واژگانی چون تجدد، آزادی، قانون، وطن و… به شعر می‌آیند و شرح و معنی می‌شوند تا به مطالبهٔ عمومی تبدیل شوند.
فارغ از ارزش‌داوری ادبی شعرهای دورهٔ مشروطه، نکته اینجاست که شعر از زبان فخیم هزارسالهٔ خود فاصله می‌گیرد و نظام نشانه‌های به‌ظاهر ازلی‌ابدی ساقی و میخانه و ساغر و شمع و گل و پروانه و بلبل و… در هم می‌ریزد و مخاطبان می‌فهمند که شعر می‌تواند از واژگان دیگری هم ساخته شود و همچنان شعر باشد؛ حتی به اقتضی زمانه و کارکرد سیاسی اجتماعی.
پیش از آمدن شعر نو و در هم شکسته‌شدن نظام سنتی شعر فارسی زمینه‌های چنین اتفاقی در بستر شعر مشروطه فراهم شده است. نمی‌توان نقش شاعران دورهٔ مشروطه مثل میرزاده عشقی، فرخی یزدی، عارف قزوینی، اشرف‌الدین گیلانی، ایرج میرزا و.. را در شکل‌گیری شعر نو نادیده گرفت. شاعرانی که شعر را به میان مردم می‌برند و پس از گذشت یک سده هنوز هم محبوب عموم مردم‌اند.

منبع: روزنامه همشهری - 31 تیر 1399

پاسخ دهید