وقتی خودم نیستم
روزهایی که خودم نیستم
پیراهنم تنگ می‌شود
و کراوات خفه‌ام می‌کند
شبیه بازاریاب در‌به‌دری می‌شوم
در اتاق مسافرخانه‌ای ارزان‌قیمت.
چه خودم باشم چه نباشم
پستچی در ساعتی مقرر
سهم آن روز مرا از جهان
پشت در می‌گذارد و می‌رود
میان آن همه پاکت تمبرخورده
هیچ نامه‌ای نیست.
آدم‌هایی را که هرگز ندیده‌ام
زنگ می‌زنند
گاهی فقط صدای ضبط‌شده‌ای است
که می‌خواهد چهار شب و
پنج روز هاوایی را
با وام درازمدت
در تقویم خالی‌ام بگنجاند.
وقتی خودت نیستی
سفر
اسراف نسیم است و
حرام کردن چشم‌انداز.
دلم نمی‌خواهد
با این صدایی که یک روز در میان
مارپیچ می‌شود
به هیچ سؤالی پاسخ بدهم.
اگر باران
مقوایی‌ام نمی‌کرد
ترجیح می‌دادم به خیابان بروم
دست در جیب و سر به هوا
فی‌البداهه سوت بزنم
و هر جا نیمکتی گیرم آمد
به یاد همه آنها که ترک کرده‌اند
سیگاری بگیرانم.

▫▫▫
عباس صفاری می‌توانست یکی از انبوه نام‌های فراموش‌شدهٔ سال‌های دور شعر ایران باشد که بعدها نامی از او در تاریخ‌های شفاهی ادبیات بیاید یا مثلاً ترجمه‌هایی ارائه کند و کسی یادش بیاید که او شاعری بوده است در خیل شاعران دههٔ پنجاه و ترانه‌ای برای فرهاد مهراد و دیگران سروده است و… اما او، پس از فترتی طولانی، به شعر امروز ایران بازمی‌گردد و یکی از شاعران نامدار دههٔ هشتاد می‌شود.

عباس صفاری مدیون بازگشت به‌هنگام است. درست زمانی ظهور می‌کند که شعر دههٔ هفتاد بیشتر توان خود را عرضه کرده و مطبوعات و بازار شعر آکنده از نمونه‌های دست دوم و سوم شاعران دههٔ هفتاد است، آن‌قدر که خوانندگان شعر را پس زده است.

شعر عباس صفاری بازگشت به سادگی است، شعری است بدون برجسته‌سازی‌های زبانی که یکی از ویژگی‌های همهٔ گونه‌های شعر دههٔ هفتاد است و بدون بازی‌های شکلی که در بیشتر شعرهای دههٔ هفتاد اتفاق می‌افتد. سادگی از ویژگی‌های ذاتی شعر صفاری است. حتی نوعی از فاصله‌گذاری‌های او در شعر یا کوشش‌های او برای ارائهٔ شعر دیداری که از قضا نمونه‌های خوبی از کار درآمده است، در نهایت سادگی اتفاق می‌افتد.

حضور عباس صفاری در شعر دههٔ هشتاد از جهاتی حضوری نمادین است. او از آن سوی اقیانوس اطلس می‌آید، از ایالات متحده، جایی که شاعران دههٔ هفتاد تحت‌تأثیر آموزه‌های تأخیری استادان خود گمان می‌کنند آوردگاه بازی‌های زبانی و چالش‌های گوناگون در صورت و معنای شعر و کوشش برای به تأخیر انداختن شعر است. اما شعرها و ترجمه‌های او در نهایت سادگی است. حضور او سبب پشتگرمی شاعرانی می‌شود که سادگی را سرلوحهٔ خود قرار داده‌اند و اندک و بسیار تحت‌تأثیر او قرار دارند.

عباس صفاری از دههٔ هشتاد تا امروز در شعر حرفه‌ای امروز ایران حاضر است، البته انگار حضور او دیگر مثل سال‌های دههٔ هشتاد اتفاقی شگفت نیست، هرچند همیشه معیارهای شاعرانه را رعایت کرده است. او هیچ‌گاه نگفته است در سال‌های طولانی دوری از ایران، زبان فارسی خود را چگونه زنده و‌ تر و تازه نگه داشته است.

منبع: روزنامه همشهری- ۶ بهمن ۱۳۹۹