«ای غرقه در مردابهای ساکت، در برگهای پاییز، در شبهجزایر متروک، در بهمنهای فروریخته، در دریاچههای نمک، در تپههای طاسیده، در آشیانههای پرنده، در آسمانهای بیستاره، در خورشیدهای بیمدار، در مهتابیهای مشرف به خالی، در کوچههای تهی از قدمهای عاشق!
به مدد عشق از گور بیرونت خواهم کشید!
مرده باد شاعری که راز نیزه و خون را نداند!/ زنده باشی تو که راز سنگر و ستاره را هم میدانستی!»
رضا براهنی اگر مهمترین منتقد تاریخ شعر نو فارسی نباشد، تأثیرگذارترینشان بوده است. نقدهای مطبوعاتی او در دههٔ چهل اتفاقی در نقد شعر امروز ایران بهشمار میرود و کتاب «طلا در مس» که مجموعه نقدهای اوست، هنوز هم، فارغ از ارزشهای تاریخ ادبیاتی، الگوی نقد شعر محسوب میشود. اگرچه منظومهٔ او در مقام تحلیلگر و منتقد ادبیات منسجم نیست و فرازوفرود و تناقض کم ندارد، شم منتقدانه و قدرت تحلیل او انکارناپذیر است. او مثل خیلی از روشنفکران سالهای گذشته به ادبیات چپگرایانهٔ متعهد باور دارد و تعهد اصلیترین معیار بسیاری از نقدهای او بوده است. کم نیستند شاعرانی که به دلیل آنچه به زعم او عدم تعهد است، سخت در معرض نقدهای ویرانگر او قرار گرفتهاند.
رضا براهنی در مقام شاعر نیز سالهای سال، بهویژه در شعرهایی که رویکرد اجتماعی دارند، شاعری چپگراست. مثل همهٔ شاعران چپگرا، شعر برای او ابزار مبارزه است و در مقام شاعر اغلب وقتی به سیاست میرسد، شعر را به شعار تبدیل میکند (نمونه شعرها و سطرهای شعارگونه در مجموعه «ظل الله» بسیار است).
اما همزمان خط دیگری را نیز در شعر، بهویژه شعر عاشقانه، پی میگیرد که از شعر نیمایی آغاز میشود و به شعرهای آزاد میرسد. جز قریحهٔ شاعر، آگاهی از ادبیات جهان و استمرار است که سبب میشود کوششهای رضا براهنی در شعر به ثمر بنشیند و از شاعر-روزنامهنگاران دیگر مثل جواد مجابی پیشی بگیرد.
ای بهار فقید کلمات بر گلستان مخدوشی از دهانی افسرده
ای اسماعیل بلند نشو از رختخوابت!
ای همسن شاه، معاصر اختناق، ای شهروند شکنجه!
ای گنجشک دربهدر در خانههای اجارهای!
ای پسر واقعی «ابراهیم» و «نیما» با هم
ای بیخانه، ای بیآسمان، ای بیسقف، ای بیزمین!
ای سایهنشین تنگ دست این عصرِ تنگدل
ای شاعر نسلی تهیدست
گورت کجاست تا که به مدد عشق تو را از اعماق آن بیرون کشم؟
ای اسماعیل! ای برادر من، بلند نشو از رختخوابت!
عاشقانگی و تعهد در شعر بلند «اسماعیل» (منتشر شده در سال ۱۳۶۶) به هم میآمیزند و یکی از ماندگارترین شعرهای رضا براهنی را شکل میدهند. اسماعیل، مرثیهٔ عاشقانهای است در سوگ اسماعیل شاهرودی، شاعر چپگرای نیمایی که جنون او را میکشد. شعر مخاطبهای با شاعر درگذشته است و براساس تداعیهای آزاد ذهنی شکل گرفته و آکنده است از سطرهای خطابی بلند که با حرف ندای «ای» آغاز میشوند و توصیفها و ترکیبهای اضافی بسیاری که قدرت شاعر را به رخ میکشند. اسماعیل الگویی در شعر نو فارسی پیشنهاد میکند که بر اساس مخاطبه شکل میگیرد، شعرهای خطابی در گذشتهٔ ادبیات ایران وجود داشته، اما بیتردید اسماعیل تأثیرگذارترین نمونهٔ چنین شعری در شعر نو فارسی است. مهمتر از همه اینکه رضا براهنی هیچگاه به اندازهٔ شعر بلند اسماعیل شاعر نبوده است.
که بعد از انقلاب هم پول از پاروی تاجرها بالا میرود
و کله پاچه، سیر و سیرابی و ودکای قاچاق یا خانگی میخورند
در «ویدئو» فیلمهای هندی، «رنگارنگ»، و فیلم «پاگنده به آفریقا میرود» میبینند
دلشان میگیرد یا غشغش میخندند
و هر دو سه ساعت از حجره به شمیران تلفن میکنند
…
و فشار خون را هنوز هم به کمک آبغوره پایین میآورند
و غم اصیلشان این است که چرا کابارهها و کافههای ساز و ضربی را بستهاند
– و آخر آدم پولش را کجا خرج کند-
و اگر گرفتار شوند ثابت میکنند که همیشه خمس و زکاتشان را دادهاند
و به فکر پولهایی هستند که در تیغه پشت فریزر پنهان کردهاند
خوزستان! دوشندگان تو جوانان ما نبودند
اینان بودند
اسماعیل در خلال مرثیهها به جنگ نقب میزند. شاید جذابیت سطرهای مرثیه در صفحههای نخست شعر سبب شدهاند که سطرها و صفحههای بعدی این شعر بلند کمتر خوانده شوند. اسماعیل پس از مرثیه، شعر جنگ است و میخواهد به زبانی صریح بگوید که دعوا بر سر نفت سبب جنگ بوده است. از این جهت اسماعیل آغازگر نوعی شعر ضدجنگ به شمار میرود. علاوه بر این، شعر دگردیسی آدمها را در سالهای پس از انقلاب نشان میدهد و عافیتطلبان و ریاکاران را نکوهش میکند. براهنی آنچه را در مقدمهٔ طولانی «ظل الله» نوشته حالا به شعر میآورد. چشمانداز شعر از این منظر نیز یگانه است.
و یکبار هم گفتی: «زُهَری» مرد خوبی است و یک نفر پرسید، شاعر خوبی هم هست؟
و تو به سکسکه افتادی و من باز گمت کردم، بازیافتمت.
مسلول بودی؟ دیوانه بودی؟ سکته کرده بودی؟ از هند برگشته بودی و من و تو و دخترم و پسرت، رفتیم، «دربند» یا «درکه»
و باهم عکس گرفتیم. عکسها افسردهاند اسماعیل!
انگار چشمهای زمان بر آنها گریستهاند! عکسهای بعد از مرگ هستند اسماعیل!
انگار عکسهایی هستند در دست مادرهای پسر مرده
در اسماعیل شمار سطرهایی که نثر محسوب میشوند، مثل هر شعر روایی بلند دیگری، کم نیست، بهویژه آنجا که شاعر مثل گذشته به شعر سیاسی روی میآورد، اما سطرهای ماندگار درخشان آنقدر هست که بار سطرهای نثر را به دوش بکشد؛ سطرهایی که فراتر از متن شعر رفتهاند و هنوز زمزمه میشوند.
انتشار منظومهای بلند بهعنوان یک کتاب بیش از هر چیز مدیون اعتمادبهنفس رضا براهنی و اقتدار و مرجعیت او در جامعهٔ ادبی است. رضا براهنی است که میتواند انبوهی از ترکیبهای وصفی و اضافی را پشت سر هم در یک سطر بلند بیاورد و یک شعر بسیار بلند بگوید و بهعنوان یک کتاب مستقل عرضه کند. اسماعیل الگویی تازه در شعر روایی بلند است که بهسرعت تقلید میشود. علیرضا قزوه در مجموعه شعرهای «از نخلستان تا خیابان» نسخهای از اسماعیل را در چارچوب ادبیات انقلاب اسلامی بازآفرینی میکند. شاعران دیگری مثل هادی سعیدی کیاسری در شعر بلند «خودخوانی غریبه دشوار» و محمد رمضانی فرخانی در «ای شبلی عزیز! تو هم؟» تحتتأثیر رضا براهنی بودهاند.
اسماعیل تتمههای براهنی در مقام شاعر چپگرای متعهد است. کمکم سالهای دگردیسی رضا براهنی میرسد و او در دههٔ هفتاد به شکلی دیگر در شعر پیشرو ایران ظهور میکند.