اینجا آخر دنیاست

چند نکته دربارهٔ نمایش «لانچر۵»

لانچر۵ (مسعود صرامی، پویا سعیدی) نمایشی معمایی-کارآگاهی است. قتل‌هایی در پادگان اتفاق افتاده ‌و ما اتاق بازرسی پادگان را می‌بینیم که سربازان یکی‌یکی می‌آیند و در مقابل پرسش‌ها قرار می‌گیرند و به مرور تکه‌های ماجرا را رمزگشایی می‌کنند. نویسندگان نمایشنامه منطق داستان را به‌خوبی می‌شناسند. می‌دانند که چگونه قصه را پیش ببرند و چگونه در طول زمان اطلاعات را از خلال گفت‌و‌گوهایی که در بازجویی‌‌ها رد و بدل می‌شود، تکه‌تکه به مخاطبان بدهند.

چیدمان درست اطلاعات و رمزگشایی از داستانی معمایی در نمایشنامه‌ای طولانی کار راحتی نیست و نویسندگان لانچر۵ به‌خوبی از پس آن برآمده‌اند.

لانچر۵ نمایشنامه‌ای ایرانی است. از میان انبوه آثاری که در طول سال در تماشاخانه‌های عمومی و خصوصی به روی صحنه می‌روند، معدودند آثاری که بشود به ضرس قاطع آنها را ایرانی خواند. آنها که به اجرای نمایشنامه‌های کوچک و بزرگ خارجی می‌پردازند، تکلیفشان معلوم است اما در میان متن‌هایی که با عنوان متن‌های ایرانی اجرا می‌شوند نیز کم نیستند متن‌هایی که در واقع رونوشتی از نمایشنامه‌های خارجی به شمار می‌روند و در بازآفرینی فضای اصیل ایرانی ناموفق‌اند. اما لانچر۵ با همهٔ جزئیات نمایشنامه‌ای ایرانی است.

لانچر۵ از موضوعی ممنوعه رمزگشایی می‌کند. حتی اگر چهل سال از ماجرا گذشته باشد، موضوع قتل و انحراف اخلاقی در میان سربازان همچنان ممنوعه است. به گمانم برای همین است که آدم‌هایی که از ماجرا رمزگشایی می‌کنند، گنگ سخن می‌گویند. یکی معلولیت جسمی دارد و زیر شکنجه زبانش به‌درستی در دهان نمی‌چرخد و دیگری که محکوم به نخوابیدن است، نمی‌تواند پس از ساعت‌ها بی‌خوابی به‌خوبی تکلم کند. گنگی اعتراف‌کنندگان در رمزگشایی از ماجرایی ممنوعه حتی اگر از سر اتفاق باشد، در نمایش بسیار خوش‌ نشسته است.

لانچر۵ مدیون بازی درخشان همهٔ بازیگران خود است؛ مجموعه‌ای از سربازها که به اتاق بازجویی می‌آیند و هر‌کدام به‌درستی می‌توانند نقش خود را ایفا کنند. همهٔ بازیگران لانچر۵ از پس لهجه‌ها و شخصیتی که در نمایشنامه‌ برایشان تعریف شده است، به خوبی برمی‌آیند. گستره و گوناگونی سربازانی که در لانچر۵ به نمایش در‌می‌آیند، مجموعهٔ متنوعی از سربازان را به نمایش می‌گذارد؛ از سرباز جاهل‌مسلک تا سربازی که خود را به موش‌مردگی می‌زند و آنکه ‌دوست دارد خودش را دانای کل نشان بدهد تا ستوان یزدی ساده‌‌ و سربازی که نقش آبدارچی را به‌عهده دارد.

لانچر۵ در پادگان اتفاق می‌افتد. برای همین شمار تماشاگرانی که می‌توانند مخاطب آن باشند، بسیارند. همهٔ آنها که سربازی را از سر گذرانده‌اند و با تجربه‌های تلخ و شیرین دورهٔ خدمت آشنایند، به‌خوبی می‌توانند با نمایش همذا‌ت‌پنداری کنند. دقت نمایشنامه‌نویسان در پرداختن به جزئیات سربازی ستودنی است.

لانچر۵ نمایشی طولانی است. بیش از دو ساعت تماشاگر را درگیر می‌کند. می‌داند که کجا تماشاگر را سرگرم کند، کجا تماشاگر را بخنداند، کجا او را درگیر قصه کند و نفس‌های او را در سینه حبس کند و اشک بر چشم‌هایش بیاورد. تلاش می‌کند در طول دو ساعت تماشاگر را با مجموعه‌ای از احساسات متناقض درگیر کند و در نهایت با پایانی‌ خوش نمایش را به پایان برساند و تماشاگر را راضی از تماشاخانه بیرون بفرستد.

در ازدحام نمایش‌های کوچک و بزرگی که با ستاره‌های سینما به صحنه می‌روند و بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی شهر را به تسخیر درآورده‌اند، لانچر۵ نمایشی بی‌ادعاست با بازیگرانی گمنام که به مرور در میان تماشاگران حرفه‌ای تئاتر شهرت پیدا کرد و اکنون که روزهای آخر اجرایش را می‌گذراند، هرشب تالار کوچک سایه پر می‌شود و بسیاری دوست دارند به تماشایش بنشینند و تجربهٔ بی‌جایگزین تماشایش را از دست ندهند.

منبع: روزنامه همشهری - ۹ مرداد ۱۳۹۸