نیما یوشیج زمانی پا به عرصهٔ شعر میگذارد که چند سالی است تغییر در شعر فارسی آغاز شده. شعرهای شاعران اروپایی به فارسی ترجمه میشود. شعر در روزگار مشروطه و سالهای بعد به زبان زندگی روزمره نزدیک میشود. شعر فارسی کمکم شعر صلب سالها و قرنهای گذشته نیست. سنت چندصدساله در آستانهٔ تغییر است. نظام نشانهها دستخوش تغییر شده، نشانههای تسامح و تزلزل در ساختار شعر نیز گاه و بیگاه به چشم میخورد.
نوگرایان آشنا به شعر اروپایی، تحت تأثیر تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، نوگرایی در شعر را آغاز کردهاند. نیما به اقتضای سن و سال، کمی دیر به صف نوگرایان میپیوندد؛ درست زمانی که نوگرایان یکییکی تلف میشوند. تقی رفعت خودکشی میکند. میرزاده عشقی ترور میشود. شعر ابوالقاسم لاهوتی فدای آرمانهای سوسیالیستی میشود. شمس کسمایی و جعفر خامنهای نوگراییهایشان را پی نمیگیرند. نیما همینقدر میتواند که ویرایشهای نخست بندهایی از شعر را به روزنامهٔ «قرن بیستم» میرزاده عشقی برساند و نام خود را بهعنوان نفر آخر نوگرایان سالهای پس از مشروطه ثبت کند.
نیما که از مدرسه سنلویی فارغالتحصیل شده، به استخدام وزارت مالیه درمیآید. در سال ۱۲۹۹ «قصه رنگ پریده، خون سرد» و در سال۱۳۰۵ «خانواده سرباز» را منتشر میکند. نیما هنوز در مرز سنت و نوگرایی قدم میزند. هنگام انتشار «افسانه» جوانی است بیستوپنجساله و طبیعی است که جدی گرفته نمیشود و هنوز مرجعیتی ندارد که تأثیرگذار باشد و در غیبت نوگرایان رهبری جریان نوگرایی در شعر را به عهده بگیرد.
سالهای بعد سالهای تنهایی و فراموشی است. پس از استقرار حکومت رضاخان، از شور و نشاط و آزادیهای سالهای پس از مشروطه خبری نیست. بهار مطبوعات خزان میشود و روزنامهها یکییکی تعطیل میشوند. نیما کار دولتی را تاب نمیآورد و بیکار میشود. همراه همسرش عالیه که معلم است به شهرهای شمالی میرود. اغلب بیکار است و گاه تدریس میکند. سالهای فترت شاعر آغاز شده؛ سالهای فقر و تنگدستی و بیکاری. گاهی شعر میگوید، گاهی داستان و یادداشتهای روزانه مینویسد و گاهی چیزی نمینویسد اما هنوز رؤیای تغییر در سنت شعر فارسی را در سر دارد. چیزی نمیتواند نیما را از راهی که در پیش گرفته بازدارد. او یکسره باور است و اعتمادبهنفس، بیلحظهای تردید.
چند سال بعد به تهران بازمیگردد. بیکاری همچنان ادامه دارد. در خلال این سالها نوگرایان دیگری پا به عرصه گذاشتهاند. آنها میکوشند سکهٔ نوگرایی را به نام خود ضرب کنند اما کمی بعد، از حرکت میایستند و مثل نوگرایان پیشین نمیتوانند ادامه دهند.
ثبت نام نیما بهعنوان پیشوای نوگرایی و پدر شعر نو بیش از هر چیز مدیون استمرار اوست. او نیز میتوانست نوگرایی را کنار بگذارد و نامی فراموششده در تاریخ ادبیات امروز باشد. نوگرایی و تجدید حیات شعر برای نیما تفنن یا هوس زودگذر یا راهی برای شعارهای سیاسی و یا فرصتی برای جلوهگری نیست، نوگرایی هدف نیما یوشیج است و چیزی نمیتواند او را از رسیدن به هدف خود بازدارد.
راه نیما برای رسیدن به شعر نو راه درازی است آکنده از آزمون و خطا و کوشش بسیار. کارنامهٔ شعری او پر برگ و بار است. در کارنامهٔ نیما شمار شعرهایی که در مقایسه با شاهکارهای او معمولی به شمار میروند، کم نیست. اما او آنقدر آزمون و خطا میکند که سرانجام شعرهای بزرگ و شاهکارهایش در خلال آزمون و خطا خلق میشوند.
سالهای ۱۳۱۶ و ۱۳۱۷ آغاز دوبارهٔ نیما یوشیج است. «ققنوس» و «غراب» شعرهایی هستند که نیمای تازه را معرفی میکنند. تغییر ساختار شعر سنتی فارسی، بسیاری را در صف مخالفان نیما قرار میدهد. نیما دیگر شاعر جوان سال انتشار افسانه نیست، مردی میانسال است اما هنوز مثل سالهای جوانی سر جنگ با سنتهای گذشته را دارد. پس بیتوجه به مخالفتها راه خود را میرود.
همزمان، بهنظریهپردازی در شعر مشغول میشود و محصول سالها تأمل و تجربه را کمکم منتشر میکند تا همگان دریابند آنچه او در نظر دارد، تنها به صورت شعر محدود نمیشود. میکوشد نظریه را در شعر اجرا کند تا نظریههای او پیش از همه در شعر خودش تجلی کند. سالهای دههٔ ۱۳۲۰ سالهای نیماست. کمکم شاعران جوان میآیند و نیمای بزرگ را کشف میکنند. نخستین پیروان نیما شعرهای او را سرمشق قرار میدهند و جریان نوگرایی در شعر فارسی آغاز میشود. نیما دیگر تنها نیست.
هر چه بیشتر میگذرد نیما ارزش و اهمیت و جایگاه بیشتری مییابد. شعرها و دیدگاههای نیما دربارهٔ شعر بیشتر درک میشود. کمکم نیما قدر و منزلتی پیدا میکند که افسانهای است. تحولات شعر فارسی ادامه پیدا میکند. در سالهای دهههای چهل و پنجاه، وقتی که دیگر شاعر از جهان رفته است، هر چند سال جریانی تازه پدید میآید و هر کدام از جریانها خود را ادامهٔ واقعی شعر نیما میدانند. حرکتی که او آغاز کرده، حتی به قالبهای سنتی نیز سرایت میکند و غزل نیمایی شکل میگیرد و…
راهی که نیما آغاز کرده است تا امروز هم ادامه دارد. شعر امروز تا هنوز هم شعر نیمایی است.